... بامداد آدینهای دیگر. یکی ازنشستهای شعرخوانی استاد قهرمان در منزل جناب یاوری گرامی است. تا پایان ببینید و بشنوید که استاد با آن همه استادی و دیرینگی در شعر و ویرایش دیوانها و پژوهش در سبک هندی و... چه گونه فروتنانه سخن دوستان خود را دربارهی شعرشان میپذیرند. این درسی است برای شاگردان جوان ادب فارسی. #محمد_قهرمان #صائب_پژوه
صبحی دیگر است در منزل استاد یاوری عزیز که میزبان جلسات جمعهی استاد قهرمان بودند. در پایان فیلم، شیطنتم گل کرده و دوربین را قطع نکردهام تا آن روی سکهی جلسه هم به یادگار بماند، شوخطبعیهای استاد و دوستانشان و گفت و گوهای طبیعی خارج از جدیت شعرخوانی و نقدها. یادش به خیر، خوش زمانی بود و قدر ندانستیم. دوستانی چند از این جمع، اکنون در میان ما نیستند، یادشان گرامی. -استاد قهرمان عادت داشتند بیشتر وقتها تسبیح شاهمقصودشان را میچرخاندند. یک بار پرسیدم استاد شما همش ذکر میگین؟ لبخندی زدند و گفتند نه عادت کردهم برای آرامش ذهنم تسبیح میگردونم. #محمد_قهرمان #صائب_پژوه
... میانهی سال نود و یک، خانهی کوچک ما در تهران گرم و روشن شد. میزبان استاد محمد قهرمان که نه، میهمان خندههای پرمهرش و زلالی چشمهی جوشان هستیاش بودیم. که اگر هستی او، هست بود، هستی ما چیست! با این که درد میکشید، آرام و بیهیاهو، شعرش را میساخت، دیدارهای روزانهاش را میچید، کارهایش را سر و سامان میداد... گاهی کنارش زانوی ادب بر زمین میزدم و میشنیدم آن چه را که از گذشته در سینه داشت. این آوا بخش کوتاهی از ترانهخوانی استاد است که من هم زمزمهای کردهام. ترانههایی که استاد با نازکبینی و رنج فراوان بر روی ساختههای دیر و دور استادان آهنگساز، ساخته و پرداخته. داستانش بلند است و گاه دیگری شاید بنویسم. #محمد_قهرمان #صائب_پژوه #سعیده_موسوی_زاده