خبرمازندران 🇮🇷🇮🇷

#دیورز
Канал
Логотип телеграм канала خبرمازندران 🇮🇷🇮🇷
@khabaremazandaranПродвигать
2,78 тыс.
подписчиков
57,8 тыс.
фото
9,99 тыс.
видео
5,31 тыс.
ссылок
✅خبرمازندران ♻️پوشش اخبار متنوع اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، ورزشی و .. 🔸ما به #مازندران به عنوان یک #کلان_شهر می‌نگریم 🔹سایت خبری khaber.ir 👈ارسال مطلب: @khabare_mazandaran
#موقعیت_مازندران_در_شاهنامه

#داوود_کیاقاسمی

🔺ص ۲🔺

۷. #دیو اگرچه امروزه در فرهنگ و زبان پارسی به معنای شیطان و اهریمن و مانند آن است، در فرهنگ باستانی تبرستان، دَئِوا بود و نام خدا بود؛ خدایانِ طبیعی؛ خدایانِ کوه و دشت و جنگل و دریا. این نکته با نظر استاد فریدون جنیدی و دیگرانی که دیوهای مازندران را موانع طبیعیِ سرِ راه رستم می‌دانند همخوانی دارد. هنوز که هنوز است نام بسیاری از مکان‌ها و اشخاص در جای جای مازندران به نام دیو است؛ #دیوکلا، #دیورز، #دیوا، #دیوسالار، #دیوبند و مانند آن. #نیما_یوشیج در برخی از اشعار تبری‌اش در دفترِ #روجا به این دیوها اشاره می‌کند:
"مازرونِ دیو اَتّا گَته نوم هَسه
رِستِم به حیله دیوِ دَس دَوِسه
دیوِ خونِدونا اِفتاب پَرِسّه
زرتشت به کینه بد به وِ دَوَسه"(۳)

پرسش اینجاست که چطور می‌توان این‌همه‌ شواهد و قراین تاریخی و باورهای عمومی و آیین‌های بومی را که از عصر فردوسی تا کنون نسل به نسل و سینه به سینه به ما رسیده‌اند، یک شبه و یکسره وانهاد و دل به یک‌چند قرینه‌ی ناراستِ کتابی، که بی‌شک می‌توانند هرگونه تأویل و تفسیری بپذیرند، خوش کرد و گفت مازندران جایی در یمن یا هند است؟! یعنی به‌راستی خودِ فردوسی، مازندران را جایی در آنجاها -که روشن نیست کجاها- می‌دید؟ اگر چنین بود، چطور هیچ فردوسی‌شناس و شاهنامه‌خوانی طی هزار سال متوجه این نکته نبود و به یکباره برخی کتاب به دستانِ امروزی به چنین کشفِ عظیمِ فضایی رسیدند و نیت واقعی فردوسی را از پسِ هزار سال کشف کرده‌اند و روح او را از عذاب ناشی از این نادانیِ تاریخی مردم نجات داده‌اند؟!

به نظر می‌رسد فردوسی در خراسان وصف سرسبزی و زیبایی مازندران را بسیار شنیده بود، اما چون در آن زمان نقشه‌های جغرافیایی امروزی وجود نداشت در تعیین دقیق محل جغرافیایی آن دچار اشتباه شده بود. گواه این مدعا آن است که تا همین چهارصد پانصد سال پیش، گمان همگان بر این بود زمین مسطح است؛ یعنی، نقشه‌ی جغرافیایی جهان، حتا در تخصصی‌ترین نهادهای تهیه‌ی نقشه، پر از ایرادهای دم دستی بود که امروزه بیشتر شبیه طنز است. نقشه‌های فلات ایران هم به هزار و یک دلیل تا همین صد و پنجاه تا دویست سال پیش بسیار بی‌ربط و مضحک بود. حال از فردوسی که تخصصی در علم جغرافیا و نقشه‌کشی نداشت، آن هم در آن زمان‌های دور، چه انتظاری می‌توان داشت؟

اساسن مشکل روش‌شناختیِ تحقیق‌های‌مان در خصوص بزرگان‌ این سرزمین یک باور و پیش‌فرض غلط است مبنی بر دانای کل بودن و بی‌اشتباهی‌ آنان. در حالی‌که آنها هم آدم بودند و به هر دلیل، در معرض اشتباهات ریز و درشت. شاید فردوسی تصور می‌کرد مازندران خیلی دور است و در تخیل خودش آن را طوری توصیف کرد که گمان می‌رود جایی نزدیک یمن یا هند باشد. اگرچه نظراتی هم در خصوص هندی‌‌تبار بودنِ مازندرانیانِ نخستین هست و محیط مازندران و شیوه‌ی زیست مازندرانیان در جنگل و شالیزار و نیز اساطیر مشترکی چون گاو و مانند آن، می‌تواند چنان باشد که مازندران را هندوستان ایران دانست.(۴) قرابتی که در زبان‌های تبری و هندی هست و حتا برخی پژوهشگران ریشه‌ی نام مازندران را #مز_ایندرا یعنی ایندرای بزرگ، خدای جنگِ هندوان، می‌دانند،(۵) این گمان را تقویت می‌کند.

شوربختانه بسیاری از پژوهش‌های دانشگاهی در ایران - تازه، اگر بگیر و بچسبان نباشند و بتوان نام تحقیق بر آنها نهاد- متکی به منابعِ صِرف کتابخانه‌ای شده‌اند و از دلایل و شواهد عینی غافل مانده‌اند. مضحک این است که در خوانش این منابع هم معمولن اشکالات روش‌شناختیِ دمِ دستی و دهن‌بینانه به چشم می‌خورد؛ چنانکه یکی رضاشاهِ زاده‌ی سوادکوه مازندران را که به نوشته‌ی خود رضاشاه اجداد مازندرانی دارد،(۶) با یک تعداد شواهد بی‌مبنای افواهی از اخلاف لُر می‌داند!(۷)

نتیجه آن که مازندرانِ شاهنامه بی‌گمان جایی غیر از مازندرانِ کنونی نمی‌تواند باشد، اگر نه، این نظرسازانِ نورسیده لطف کنند بی‌درنگ و بی‌سرگیجگی، یک جای راست و درست به نام مازندران در هند یا یمن با این همه نشانه‌ها و شواهد و قراینِ عینی و کهن نشان‌مان دهند تا ما نیز به آنها ایمان بیاوریم.

#داوود_کیاقاسمی

____________________

(۳) دیو مازندران نام بزرگی‌ست./ رستم به حیله دستِ دیو را بست./ خاندان دیو آیینِ مِهرپرستی داشتند./ زرتشت به کینه نسبت بد به او داد.

(۴) کولاییان، درویشعلی. "برنج و مازندران باستان"، http://kulaian.com/Content/Mazandaran-and-History/941104141446.html

(۵) حجازی کناری، سید حسن. پژوهشی در زمینه نام های باستانی مازندران. تهران: انتشارات روشنگران. چاپ اول، ۱۳٧۲، ص ۶۱.

(۶) رضاشاه در سرآغاز سفرنامه‌ی مازندران‌اش با تعابیری ستایش‌آمیز، تبار اجدادی‌اش را سوادکوهی و مازندرانی می‌داند.

(۷) یکی در تهی‌نامه‌‌ای به نامِ "از اَلشتر تا آلاشت" چنین ادعا کرده است.

🆔 @Haavest