غزلی که در نسخههای کهن و معتبر دیوان
#سعدی به یک صورت آمدهاست. بیشتر نسخههایی که این غزل را دارند و شامل کهنترین و معتبرترین نسخههای دیوان سعدی هستند در جزئیات کلمات و نحو آن حتی در ترتیب و توالی بیتها، با هم اختلافی ندارند:
من چرا دل به تو دادم که دلم میشکنی
یا چه کردم که نگه باز به من مینکنی
دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست
تا ندانند حریفان که تو منظور منی
دیگران چون بروند از نظر از دل بروند
تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی
تو همایی و من خسته بیچاره گدای
پادشاهی کنم ار سایه به من برفکنی
بنده وارت به سلام آیم و خدمت بکنم
ور جوابم ندهی میرسدت کبر و منی
مرد راضیست که در پای تو افتد چون گوی
تا بدان ساعد سیمینش به چوگان بزنی
مست بی خویشتن از خمر، ظلوم است و جهول
مستی از
#عشق نکو باشد و بی خویشتنی
تو بدین نعت و صفت گر بخرامی در باغ
باغبان بیند و گوید که تو سرو چمنی
من بر از شاخ امیدت نتوانم خوردن
غالب الظن و یقینم که تو بیخم بکنی
خوان درویش به شیرینی و چربی بخورند
#سعدیا چرب زبانی کن و شیرین سخنی
#یوسفی: 110
@ketabeabii