#واژهگردانی (تغییر طبقه دستوری
واژه):
صفت بهجای اسم:
و بیاریم سبد
ببریم این همه سرخ
ببریم این همه سبز
در این نمونه با مقوله دستوریی که کاربرد عام یافته باشد روبهرو نیستیم. گاهی یک ترکیب وصفی دگرگون میشود و
واژهای که صفت بوده در ابتدای ترکیب میآید و جایگاه اسم را میگیرد.
۱- روشنِ شب
روشن به معنای روشنایی، صفت به جای اسم است. مشابه این ترکیب را نیما و شاملو نیز به کار بردهاند: نیما: پایان این شب/ چیزی به غیر روشن روز سفید نیست
(مجموعه اشعار؛ ص ۲۸۱)
روشن به معنای روشنی به عنوان اسم به کار رفته است.
شاملو:
من چه بی شرمم اگر فانوس عمرم را به رسوایی نیاویزم/ بر بلندِ کاجِ خشکِ کوچه بنبست. (هوای تازه؛ ص ۱۳۵)
بلند که سفت بوده کارکرد اسمی یافته و به معنای بلندا به کار رفته است.
۲- سرخِ غروب:
ریخته سرخِ غروب/ جابهجا بر سر سنگ.
و بیکران ریگستان سکوت را.
گفتی سیاه پرده توری بود/ که روی وجودش افتاده بود.
قید بهجای اسم (قید
گردانی):
با بدنی از همیشههای جراحت
واژه همیشه قید است ولی سپهری آن را مانند اسم جمع بسته است.
ضمیر مبهم بهجای اسم (ضمیرگردانی):
و رفت تا لبِ هیچ
استفاده از ضمیر مبهم بهجای اسم.
اسم بهجای صفت:
حوریان چشمه با سرپنجههای سیم.
سپهری
واژه سیم را که اسم است در معنای سیمین که صفت است اراده کرده:
سایهتر شدهام
سایه اسم است ولی با افزودن پسوند (تر) از آن صفت ساخته است:
سپیدیهای فریب روی ستونهای بیسایه رجز میخوانند.
فریب را با معنای فریبنده بهکار برده است.
◾ویژگیهای زبانی شعر
#سهراب_سپهری▫️#جواد_صمدیپور@NazariyehAdabi@ketabeabii