بخشی از سخنان دکتر
#امیربانو_کریمی(امیری فیروزکوهی)، همسر دکتر
#مظاهر_مصفا در مراسم یادبود او
امیربانو کریمی با تشکر از کسانی که در مراسم همسرش دکتر
#مظاهر_مصفا شرکت کردند و با بیان اینکه ۵۵ سال با او زندگی کرده است، درباره آشناییاش با او گفت: من و مصفا با هم وارد دانشگاه شدیم. من از تهران و او از قم. دو سال همشاگردی بودیم. من سال سوم جای یکی از دوستان رفتم و امتحان دادم. مصفا خیلی خوشقیافه بود و بین خانمها خواهان زیادی داشت. شاید هم گوشه چشمی به من داشت. یک از این خانمها رفته بود و گفته بود من جای کس دیگری امتحان دادهام و من از دانشگاه اخراج شدم. این باعث شد که من از او عقب بیفتم. مظاهر مصفا به خاطر قصیدهای که علیه فروزانفر سروده بود، به قم رفت. او ازدواج کرد و من هم در تهران ازدواج کردم. او جدا شده بود و من هم جدا شده بودم. بعد از ۱۵ سال آقای مصفا سراغ من آمد و با هم ازدواج کردیم...
@ketabeabiiمن او را دوست داشتم، اما در زندگی اخلاقهایی داشت که باعث اختلاف و تضاد ما بود. من آدمی نبودم که بخواهم زیر تسلط شوهر باشم، اما او آدم سنتیای بود و همیشه میخواست بر من تسلط داشته باشد. او عمل میکرد و من زبان داشتم.
امیربانو کریمی گفت: افت و خیز زیادی داشتیم و قهر و آشتی میکردیم. اما سلیقه شعرمان همخوان بود. دو سال دانشگاه اراک میرفتیم. مصفا رانندگی میکرد و من شعر میخواندم، اما مثلا میگفت لباس آستینکوتاه نبوش و اینها. اختلافهای این شکلی داشتیم.
او در ادامه خاطرنشان کرد: مظاهر مصفا مسئولیت زیادی نسبت به خانوادهاش داشت. اشخاصی که هنرمند هستند معمولا از این ماجرا منفک هستند و وقت خودشان را برای هنر صرف میکنند. او جوشان و خروشان بود. زندگیاش شعر بود و شاعر بود و زمان زیادی برای شعر میگذاشت، اما به همان نسبت به زندگی فکر میکرد و به نظرم بهترین پدر دنیا بود. نسبت به بچهها بسیار مهربان بود. او آدمی آرام و خوشمنش بود. نمیدانم چرا پسرم به وجه بیقراری او توجه داشته است. من او را تحسین میکردم و یکی از دلایلی که پای مرا در این زندگی سفت میکرد، علاقه مضاعف او به بچهها بود. او بسیار مسئول بود.
امیربانو کریمی سپس به خاطرهای از مراسم بزرگداشت خود اشاره کرد و گفت: قرار بود در دانشگاه تهران مراسم بزرگداشتی برای من بگیرند و مصفا هم در آن مراسم صحبت کند. شب قبل از سخنرانی به من گفت من اگر بروم میگویم که این استاد شما همیشه صبحها خواب است و ۴۰ سال است که به من صبحانه نداده است و من گفتم اشکالی ندارد همه اینها را بگو. من از مرحوم پدرم (امیری فیروزکوهی) شنیدم که او با شوهر پروین اعتصامی دوست بود و به او گفته بود که پروین اعتصامی آدمی بسیار معروفی است چرا با او کژتابی میکنی و او گفته بود من اگر میخواستم شاعر بگیرم، شیخ سعدی را میگرفتم. در مراسم بزرگداشت من مصفا گفت با همکارتان ازدواج نکنید زیرا سرش در کتاب است. در این ۴۰ سال خانم کریمی به من یک چای هم نداده است. او اینها را شوخی میکرد اما برخی این را جدی میگرفتند. یادم میآید خانم دکتر رهنورد هم در این جلسه بود و از این گفتههای مصفا بدش آمده بود.
این استاد ادبیات در ادامه اظهار کرد: من خوشحالم که نامی به اسم مصفا در کنار من است و نام او با من میآید. او زمانی که در بستر بیماری بود اصلا ناله نمیکرد و دل ما را خون نمیکرد. همهاش میگفت مرا ببوسید. او آلزایمر نداشت و ضعف و دمانس پیری بود. او شعرهایش را به خاطر داشت. فرد بسیار باهوشی بود. در جلسات نظامی خوانی که این اواخر در منزل ما برگزار می شد با همان حال ناتوانی و بستری بیتهایی را که خوانده می شد گاه درستش را می گفت...
امیربانو کریمی سپس بیان کرد: مصفا با
#شعر_نو میانهای نداشت. او شعر را برای افراد خاص میدانست و میگفت قرار نیست شعر همهفهم باشد. اینها (شاعرهای شعر نو) میگفتند شعر کلاسیک کت و کول شاعر را میبندد، اما مصفا معتقد بود مفاهیم روز را میتوان در شعر آورد. همانطور که مصفا هم این کار را کرد. یادم میآید پدرم امیری فیروزکوهی گفته بود این کسانی که این چرت و پرتها را میگویند، باید تحویل پلیس بدهیم. آن زمان این موضوع صدای زیادی کرد و چند سال پیش یکی از شاعران گفته بود که مصفا آن زمان از من حمایت کرد؛ در حالی که مصفا نیز با شعر نو میانهای نداشت...
او در پایان به لغو جلسهای از مظاهر مصفا در دانشگاه تهران اشاره کرد و دلیل آن را این موضوع عنوان کرد که زرینکوب به دفتر رئیس دانشگاه تهران رفته و گفته بود اگر مصفا بخواهد سخنرانی کند من دیگر دانشگاه نمیآیم. آن زمان روزنامه اطلاعات در صفحه اول خود زده بود جلسه فردای مصفا به دلیل کسالت او لغو شده است. ببینید تاریخ اینگونه تحریف میشود...
تهران
#هتل_لاله#امیربانو_کریمی#مظاهر_مصفاسیزدهم آبان 1398
@ketabeabii