🟦🟩🟥روایت
منصور اوجی از شاملو که چرا اسم همسرت را روی کتابت گذاشتی؟
🟦 ضمن صرف شام، یکی از دوستان
#شیرازی، از شاملو پرسید: «همهی ما شما را شاعری مسئول و متعهد میشناسیم ولی سؤالی برای ما مطرح است؛ در چنین شرایطی که جوانها روبروی حکومت میایستند و به زندان میاُفتند و کشته میشوند، شما میآیید و اسم کتابهای شعرتان را آیدا در آینه و آیدا، درخت و خنجر و خاطره میگذارید. چرا؟»
🟩 شاملو مدتی سکوت کرد و بعد خیلی راحت و خودمانی توضیح داد: «من سه بار ازدواج کردهام، زن اولم را که بچههایم از اوست، پدرم برایم گرفت (
#اشرف را میگفت)، هیچ توافقی نداشتیم، جدا شدیم. زن دومم را خودم دوست داشتم و گرفتم (
#طوسی_حائری را میگفت)، از او هم جدا شدم. کاری به سرم آورد که مجبور شدم کُل کتابهایم را در خانهی او بگذارم و بارانی و کیف دستیام را بردارم و برای همیشه بیرون بیایم. بیرون آمدم و درغلتیدم. آیدا بود که در چنین شرایطی به نجاتم برخاست، زیر بغلم را گرفت و بلندم کرد. درست در اوج گرفتاریهای من به دادم رسید. من به جبران این همه ایثار و محبت، چه دارم به او بدهم جز شعر؟ باغ دارم، ملک دارم، خانه دارم یا پالتو پوست؟ اجازه بدهید از تنها چیزی که دارم پارهای را هم نثار او کنم.» و اضافه کرد: «از طرفی، این مسخرهبازیها مخصوص این خرابشده است. شما شاعری متعهدتر از
#لویی_آراگون شاعر کمونیست فرانسوی میشناسید؟ ایشان کتابی دارد به اسم
#چشمان_الزا. چرا آراگون حق داشته باشد چنین کند ولی من حق نداشته باشم؟» در جواب شاملو چیزی برای گفتن نداشتیم.
🟥از یادداشت
#آیینه رویا! آه از دلت آه! (خاطرات
#منصور_اوجی از احمد شاملو)
#زلف_سخن👇https://t.me/zolfesokhan2/5780@ketabeabii