در کجا خواندهام بهیادم نیست
کرده مضمون آن دلم را صِید
#رمضان گر خوش است و ماه خداست
رفتنش را چرا تو گیری
#عِید؟!*
*اولاً من هم میدانم
عید را مثلاً با سعید، دید و امثال اینها قافیه میکنند ولی مردم ما میگویند عِید بر وزن و قافیهٔ صِید و من اینگونه تغییرات را نوعی از «تفریس» (فارسی کردن) میدانم. ما میگوییم عطر بر وزن چتر نه عِطر بر وزن و سجع فطر، آن هم به آن غلیظی عین و طا. این هم نوعی «تفریس» است.
ثانیاً بیت دوم را هم من ساختهام اما مضمون را یادم نیست از کیست، وزنش این نبود و یک بیت بود. قوامیس، لغتنامههای عرب برای خودشان خوب است. همانطور که آنها «تعریب» دارند و کلمات مربوط به تمدن و حتی اَعلام را عربی میکنند، مردم ما هم «تفریس» دارند، فارسی میکنند. ححّاج یوسف ثقفی سردار و جلاد بنیامیه به قول خودشان امیر العراقین که برادرش را هم برای جلادی و امیری به
#سیستان فرستاد و دیگر از آن به بعد سیستان روی خوشی و آبادی ندید (مگر چند صباحی در زمان
#یعقوب_لیث و…) وقتی داشتند شهرهای ایران را فهرست میکردند برای گرفتن مالیات و جزیه و غیره. از او (از حجّاج یوسف ثقفی) میپرسیدند مثلاً فلان اسم فارسی را به عربی چگونه بنویسیم، لابد چندتایی را گفت یعنی معرب کرد. باز پرسیدند، حوصلهاش گویا سررفته بود به پرسنده گفت: «عجمیٌّ فالعب به ما شئت» یا: «عجمیّة؛ فالعب بها ما شئت»؛ یعنی لفظ عجمی است، هر بازی میخواهی سرش دربیاور، با آن هر کار میخواهی بکن! ازین جهت مثلاً نام زیبا و خوش آهنگِ
#گلپایگان معربش شد جُرفاذقان! و نام
#کرمانشهان شد قرمسین!
شعر:
#عید_فطرشاعر:
#م_امید از دفترِ
#سال_دیگر_ای_دوست_ای_همسایهhttps://t.center/mim_omid1307@ketabeabii