بسیاری از این قواعد درابتدا توسط هنرمندی ابداع شده و بهتدریج تبدیل به سرمشق و الگویی همگانی شدهاست که غالب هنرمندان از آن پیروی میکنند.
به بیان دیگر، این قواعد بهمنظور رفع موانع و رسیدن به آزادی بیشتر در هنر پدید میآیند. اما بعد خود بهصورت قواعد و گاه موانع آزادی درمیآیند. یعنی از انگیزه و شرایط طبیعی پیدایش خود فاصله میگیرند و به شکلهایی مستقل و گاه خنثی، برای بیان مفاهیم مختلف تبدیل میشوند.
مثلا بیرون آمدن قطعه از دل قصیده شاید درابتدا نوعی نوآوری برای رسیدن به آزادیِ بیشتر باشد اما خود تبدیل به قالبی جامد و لایتغیر میشود.
یا مثلا در قصیدهای که بر وزن مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلات(فاعلن) یعنی بحر مضارع مثمن اخرب مکفوف مقصور(محذوف) سروده میشد، گاهی شاعر برای گریز از آهنگ یکنواخت این وزن در سرتاسر قصیده، و به منظور ایجاد تنوع موسیقایی یا به ضرورتی بلاغی، بعضی از مصراعها یا ابیات را بر وزن مفعول فاعلاتن مفعول فاعلات میآورد. اما همین ابتکار، خود به قاعدهای عروضی تبدیل میشود که شاعران بعدی بهجا یا بیجا از آن استفاده میکنند.
#قیصر_امینپور#سنت_و_نوآوری_در_ شعرمعاصر:٢٣۵
#علمی_فرهنگی#کتاب_آبی@ketabeabii