🔷پیشکش به #دهه_هشتادیها
برآوردیم اگر روزی سر از فردای آزادی
چه خونها از سبو ریزیم در شبهای آزادی
الا ای زاهدِ جوشی! چرا بیهوده میکوشی؟
خدا را نیز نتوانی نشاندن جای آزادی
جهنم را در آزادی تحمل میتوانم کرد
بهشت اما جهنم میشود منهای آزادی
تو غم بینی و من شادی، تو ویرانی من آبادی
تو از امروز میگویی من از فردای آزادی
بیا ساقی! به هم سازیم و می در ساغر اندازیم
که میآید به گوش من صدایِ پایِ آزادی
تو میخندی به این رویای شیرین و نمیدانی
اِوین را شهرِ بازی میکند رویای آزادی#جواد_زهتابپینوشت:
... و با یادِ شاعرِ آزادی،
فرخی یزدی که حدود یک قرن پیش سرود:
آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی
دستِ خود ز جان شستم از برای آزادی
🔹@Javad_Zehtab