kurdish women against ♀️♂️gender discrmination✌

#کودکان_کارگر
Канал
Политика
Социальные сети
Новости и СМИ
Религия и духовность
КурдскийРеспублика КореяРеспублика Корея
Логотип телеграм канала kurdish women against ♀️♂️gender discrmination✌
@kanla57Продвигать
230
подписчиков
8,98 тыс.
фото
6,73 тыс.
видео
11,4 тыс.
ссылок
ما صدای تمامی زنانی هستیم که نام و نشانی داشتند و از سوی پدر، برادر و همسر مرد، متاثر از فرهنگ و قوانین متحجرانه و مرد سالارانه اسلامی حاکم، تحت عنوان "ناموس" به قتل رسیدند.
kurdish women against ♀️♂️gender discrmination
Photo
🔺تصویر مربوط به شهر #مریوان است. جنابِ کارفرما، پوستِ سه #کودک_کارگر ۱۲ ساله با نام‌های "نهرو خالدی، ریبین قادری و مانی دانش" را با اتوی بخار سوزانده است و با خیالِ آسوده راست‌راست راه می‌رود؛ بعد از شکایت والدین کودکان، کارفرما بازداشت و بعد از دو روز آزاد شده است.

🔺در دوره ۱۸۸۵ تا ۱۹۰۸ دورانِ استعمارِ #کنگو توسط پادشاهی #بلژیک بردگان را مجروح و نقص عضو می‌‌کردند تا بین سایر بردگان رعب و وحشت ایجاد شود و فکرِ شورش را از سر بیرون کنند.

هنوز هم پیمانکارانِ وابسته به مالکانِ فرانسوی، کانادایی، آمریکائی و چینی، گاه و بیگاه از روش‌های مشابهی از جمله تازیانه زدن به کارگران و ضبط فیلم از این صحنه‌ها استفاده می‌کنند تا عواقبِ گوش به فرمان نبودن را به بردگانِ مدرن یادآوری کنند.

🔺در شمالِ تهران مدارس غیردولتی وجود دارند که صرفاهزینه‌ی ثبت‌نام در آن‌ها بیش از ۲۰۰میلیون تومان است. چندین زبان خارجی به کودکان آموزش می‌دهند و بله! اردوهای کودکان، سفرهایی به اروپاست. یعنی فقط هزینه‌ی آموزش این کودکان در طول یک سال بعضا به مرز یک میلیارد تومان می‌رسد‌‌.

🔺#کودکان_کارگر کارگر می‌مانند و این دردانه‌های شمال‌شهری، سال‌ها بعد از فرنگ برمی‌گردند و در مقامِ مدیران و مالکانِ کارخانجات و اموال والدین عزیزشان، به عنوانِ باهوش‌ها، خودساخته‌ها و سخت‌کوش‌ها به جامعه معرفی می‌شوند. بعد دم و دستگاه روانشناسیِ زرد و #صنعت_موفقیت همین‌ها به فرقِ سرِ تهیدستان می‌کوبند و می‌گویند: "اگر ثروتمند نیستی، خودت نخواستی".
و وقتی تهیدستان این علیهِ این نظمِ نفرت‌انگیزِ طبقاتی شورش کنند، این‌بار دولت و دستگاه سرکوبِ عزیز وارد عمل می‌شوند تا با قتل‌عام و داغ و درفش، از امنیت زالوها دفاع کنند.

#ما_در_یک_قایق_ننشسته_ایم
#طبقه_کارگر ##فراتر_از_استثمار #بورژوازی_ایران #طبقه_کارگر_ایران #خواستم_شد #قورباغه_ات_را_قورت_بده #جان_جانان ##زندگی_هنوز_خوشگلیاشو_داره #منفی_نباشیم #چگونه_ثروتمند_شویم #ثروتمندان_خودساخته #انرژی_مثبت #نیمه_خالی_لیوان_را_نبینیم
داستان کوتاه

من از خیاطی بدم میاد، من از عید نوروز متنفرم
🖍شهرام عباسی

▫️من از ۹ سالگی در زیر زمین های نمناک  تولید خیاطی شروع به کارگری کردم‌.
از رباط کریم گرفته تا سلطان آباد و پاسگاه نعمت آباد و شوش و مولوی گرفته تا آن بالا شهر تهران.

از همان ابتدای کودکی از شب های عید متنفر بودم و هستم.

  چرا که نزدیک شب عید که می شد صاحب کار ها مهربان می شدند، مهر و محبت شان را توی استکان های چای همراه با تریاک می ریختند و به ما هدیه می دادند تا ما شب ها تا صبح  پشت چرخ خیاطی بیدار بمانیم و  انرژی داشته باشیم تا پاهایمان را روی پدال چرخ فشار بدهیم.

در همین شب های عید بیشترین سوزن ها در انگشت های کارگران فرو می رفت.

در همین شب های عید رقابت برای بیشتر
کار کردن قیچی می شد  و کارگران شکم های یک دیگر را می دریدند.

در همین شب های عید غریزه جنسی کارگران بزرگ سال از کودکان کار سواری  می گرفت. اما کسی صدای کودکان کار را نمی شنید. صاحب کار مهربان هم نبود،چون او در منزل گرم کنار زن زیبایش دراز کشیده بود.

در همین شب های عید برشکار خیاطی از شدت خستگی ناشی از کار زیاد انگشت هایش را پشت میز برش می برید و صاحب کار مهربان غم پارچه های به خون کشیده اش را می خورد و تنها چیزی که هیچ اهمیتی برایش نداشت انگشت های بریده شدی برشکار بود.

در همین شب های عید، چیزهایی است که آدم نمی توان به زبان بیاورد حتی.

اما ما کارگران می دانستیم که صاحب کار مهربان، بی شرفی بیش نیست همین که شب عید تمام شود او تک تک ما را اخراج می کند.

اما باز با وجود تمام اینها روزی شانزده ساعت پشت چرخ کار می کردیم  و به فکر چشم درد،سر درد و قوز کمرمان هم نبودیم چرا که مسئله نان بود، خانواده بود، اجاره خانه بود.

بعد از پایان  سه شب کاری ( شانزده ساعت ) جان کندن پشت چرخ و دوختن و ای دوختن همان صاحب کار بی شرفی که تلاش می کرد خودش را  مهربان نشان بدهد حال ماشین حساب به دست شده و حتی پول چای و تریاک را از جیب خود کارگران می گرفت‌‌.

حالا تویی و پول چند ماه اجاره پرداخت نشده و صاحبخانه خشمگین که چندین ماه تو را تحمل کرده است
تویی و خرید مواد غذایی.
حال تویی و خرید میوه و آجیل برای مهمان ها که عید دیدنی می آیند.

از خانه که بیرون میزنی به مغازه آجیل فروشی نگاه می کنی به قیمت ها خیره می شوی، دیگر لازم نیست وارد مغازه شوی از همان بیرون تضاد در آمد و هزینه مغزت را منفجر می کند.

وقتی دست خالی به خانه باز می گردی و خانواده به دستان خالی ات نگاه می کننداین غرور توست که می شکند کودک کارگر.

چیزی که تو را در همان لحظه نابود می کند این است که با خواهرت برای خرید لباس عیدی بزنی بیرون و خواهر ات با همان لهجه مادری بگوید: اُ بیادر جان بَرمه یک مانتو خریده مه تانی؟
و تو بگوی: بلی
به سمت مغازه ی شیک مانتو فروشی بروی و خواهر ات همان مانتویی را انتخاب کند که شب عید انگشتت بخاطر دوختنش زیر سوزن رفته بود.

از آقای فروشنده بپرسی این مانتو چند است؟
و آقای فروشنده با آن لباس های شیکی که برتن دارد خیلی شیک توی چشمانت نگاه کند و دروغ بگوید: این مانتو ترک، تازه از ترکیه وارد کردیم! البته قابل شما را هم ندارد  صد و پنجاه هزار تومان!

و تو آن قدر در درونت از خشم بسوزی که صورتت سرخ شود، خواهرت از تغییر چهره و رفتار ات متوجه بشود که تو توانایی خرید آن را نداری و برای اینکه  پیش او خرد نشوی به دروغ به تو می گوید: بیادر مه اصلا از ایِ مانتو خوش نداروم.

و از مغازه بزنی بیرون و تمام جان کندن هایت پشت آن چرخ خیاطی  لعنتی را به یاد بیاوری و به این فکر کنی که مزد تو و دیگر کارگران از دوختن این مانتو فقط پنج هزار تومان بوده است، و حال همان مانتو صد و پنجاه هزار تومان فروخته می شود و تو حتی توان خرید مانتویی‌ که با خلاقیت و نیروی کار خودَت آن را درست کردی نداری.

آن روز از شدت خشم در خودم سوختم، به خودم و تمام همکارهایم فکر می کردم و این جمله را تا خود شب در ذهنم تکرار می کردم  "من از خیاطی بدم میاد من از شب عید متنفرم".
#کودکان_کارگر
#استثمار
https://t.center/kanla57
kurdish women against ♀️♂️gender discrmination
Photo
روایت زندگی نوجوان ۱۷ ساله سوختبر بلوچ که در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲، بخاطر تکه نانی جان خود را از دست داد..

#عبدالله_براهویی متولد ۱۳۸۴/۶/۶شهر زابل بود به دلیل نداشتن شناسنامه از تحصیل بازماند حدود نیمی از سن کودکی خودش را در شهر زابل گذراند، خانواده فقیر و کم درآمدی داشت تا جایی که برای امرار معاش مجبور بود به همراه پدرش توی سن ۱۰ سالگی بره سر دکه کارگری و کار کنه تا کمک حال پدر و مادرش بشه در حالی که فصل درس خوندن و ساختن آینده ای دیگه بجز کارگری باید می داشت ولی اون تا ۱۳سالگی عمر خودش را صرف کارگری کرد و فقر  شدید را تحمل کرد  که خواسته خودش نبود و در نبود کار و شناسنامه برای استفاده از خدمات دولتی، رفت سراغ شاگردی همراه سوختبران که چندان در آمد بالایی نداشت ولی مجبور بود هم برای خرج خودش و هم کمک حال مادر و پدرش باشه
گاهی وقتا با فامیل ها دور خودش و گاهی هم به باب میل خودش میرفت عبدالله دیگر شغلی نداشت یا سوختبری یا مجبور بود توی خونه بشین و بیکار رفتن به شهرستان و کار کردن  هم شناسنامه و مدرک هویتی میخواست که اون محروم بود ازشون عبدالله بعد مدتی که جوانی ۱۷ ساله شده بود تونست گوشی مورد علاقه اش بخره تازه بعد دوسال کار!
طی این مدت کار و شاگردی یه یخچال دسته دوم برای خونه مادرش خرید البته قسطی عبدالله جوانی بود که دیگه کم کم تمام امید نا امیدیش سوخت بود کلی آرزوی داشت کلی قول به مادرش داده که با پول همین شاگردی سوخت برات زندگیتو می سازم

فقر و نداری تا جایی تو زندگی شون تاثیر گذاشته بود که عبدالله مجبور بود سر دو روز با دوتا ماشین شاگرد بشه بره بیاد پدرش هم که با کارگری و گرانی نمی تونسته زندگی مورد علاقه خانواده شو بسازه عبدالله تا حدودی با وجود نداشتن مدراک هویتی بازم سخت کار میکرد و همیشه ورد زبانش نان به قیمت بود...
شرح حالی که این روزا برای جوانان بلوچ توی جاده ها اتفاق می افته
عبدالله کلی آرزو داشت که نتونست بهشون برسه کلی قول به پدر و مادرش برای یه زندگی خوب داد بود قول گاز جدید قول یه خونه جدید که اجاره ای نباشه...
ولی نبود شناسنامه و هویت باعث شد خودش و زندگی و جوانی شو رو نابود کنه خیلیا ها مث عبدالله جوان هستن بعضی از نبود کار و بعضیا از نبود شناسنامه مجبورن سوختبری کنن یا شاگردی!

📝نقل از پدر مادر عبدالله و به قلم یکی از نزدیکانش.

برگرفته از تلگرام حال‌وش

#کودکان_کار #کودکان_کارگر #کار_کودک #فراتر_از_استثمار #استثمار_مضاعف #تبعیض_سیستماتیک


https://t.center/kanla57
#کودکان_کارگر ضعیف‌ترین حلقه در زنجیره‌ی استثمار هستند و در هر جای جهان که باشند سرشت‌نمای توحش سرمایه‌داری محسوب می‌گردند. اما در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی است که به همین نیز قناعت نشده  #کودکان_کار را با گلوله‌ی جنگی می‌کشند.

در #روز_جهانی_کارگر گرامی می‌داریم یادِ چهار کودک کارگر شهید،
#اقبال_شهنوازی #امید_صفرزهی، #احمدرضا_قلجیو  #محسن_محمد_پور که سهم‌شان از ثروت‌های نفتی، گلوله‌ی کلاشینکف در قلب بود.

#کودکان_کارگر #طبقه_کارگر #مبارزه_طبقاتی #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم


https://t.center/kanla57
هرچقدر که امکان‌های زیستن از بلوچ سلب شده اما راه‌های متنوعی برای مرگ‌شان در نظر گرفته شده؛
از یخ بستن در صفِ نفت و بلعیده شدن توسط گاندو، غرفه شدن در هوتک‌ها و سوختن در مسیر حملِ گازوئیل بگیرید تا کشته شدن در تاریخ انفجار مین.

امروز دهم بهمن‌ یک کودک بلوچ ( هویت تا این لحظه نامعلوم ) که مشغول چوپانی بود، در پی انفجار مین در جاده جلال‌خان حوالی روستای متاهل‌آباد جان خود را از دست داد.


#تبعیض_سیستماتیک #بلوچ_کشی #محذوفین #حیات_برهنه #کودکان_کارگر #کودکان_کار #کار_کودکی #ما_در_یک_قایق_ننشسته_ایم #علیه_سکوت #ماهو_بلوچ
#ستم_مضاعف

https://t.center/kanla57