kurdish women against ♀️♂️gender discrmination✌

#مارکسیسم
Канал
Политика
Социальные сети
Новости и СМИ
Религия и духовность
КурдскийРеспублика КореяРеспублика Корея
Логотип телеграм канала kurdish women against ♀️♂️gender discrmination✌
@kanla57Продвигать
230
подписчиков
8,98 тыс.
фото
6,73 тыс.
видео
11,4 тыс.
ссылок
ما صدای تمامی زنانی هستیم که نام و نشانی داشتند و از سوی پدر، برادر و همسر مرد، متاثر از فرهنگ و قوانین متحجرانه و مرد سالارانه اسلامی حاکم، تحت عنوان "ناموس" به قتل رسیدند.
▫️ دیدگاه مارکسیسم ساختارگرا درباره‌ی ستم بر زنان

▫️به‌مناسبت 8 مارس روز جهانی زن

نوشته‌ی: مارتا ای. خیمه‌نس
ترجمه‌ی: فرزانه راجی

‏7 مارس 2022

🔸 فمینیسم مدرن موجبِ پیدایش مجموعه‌ای از آثار رشدیابنده شده است که با بهره‌گیری از علوم اجتماعی و نظریه‌های مارکسیستی، درصدد تعیین منشاء ستم بر زنان، دلایل تداوم آن در طی تاریخ؛ عمکردهای آن در جامعه‌ی معاصر و شرایطی است که منجر به نابودی آن می‌شود. ترکیب طبقاتی ناهمگن، نژادی و قومیِ جنبش زنان و هم‌چنین تفاوت‌ در آموزش دانشگاهی نویسندگان منفرد، در شکاف‌های سیاسی درون جنبش و در ناهمگونی نظری و روش‌شناختی این نوشته‌ها بازتاب یافته‌اند. مهم‌تر از آن، این نوشته‌ها به‌عنوان تولیدات فکریِ‌ سرچشمه‌گرفته از یک بزنگاه تاریخاً خاص سیاسی و ایدئولوژیک، تحت تاثیر هژمونی مفروضات ایده‌آلیستی و تجربی‌ای قرار داشته‌اند که شالوده‌ی دیدگاه‌های عرفِ جاری جهان، پارادایم‌های علوم اجتماعی و تفاسیر غالب از مارکسیسم بودند. درواقع ظاهراً روایت‌های ایده‌آلیستی از مارکسیسم (یعنی هگلی، پدیدارشناختی، اومانیستی، اگزیستانسیالیستی، روانشناختی، اراده‌گرایی) در میان محافل دانشگاهی و غیردانشگاهی فمینیستی، مارکسیستی، و غیرمارکسیستی در ایالات متحده قابل قبول‌تر و قابل احترام‌‌تر بوده‌اند. از سوی دیگر، آن نوع تحولات نظری‌ که مدعی حفظ دیدگاه ماتریالیستی دیالکتیکیِ مارکسیسم کلاسیک هستند و بر بُعد غیرسوبژکتیو فرآیندهای اجتماعی تاکید می‌کنند عموماً نادیده گرفته و با اتهام جبرگرایی اقتصادی، اقتصادگرایی یا کارکردگرایی مورد نقد قرار گرفته و رد شده‌اند.

🔸 یک مورد جالب در این زمینه که ماهیت عوامل حاکم بر تولیدات فکری در ایالات متحده امروزه را پُررنگ می‌کند غیاب مارکسیسم ساختارگرا در نظریه‌ی فمینیسم امریکایی است. نه دانشمندانِ علوم اجتماعیِ غیرمارکسیست برای برساخت نظریه به دنبال ایده‌های جدید بودند و نه به نظر می‌رسد که فمینیست‌های موافق با مارکسیسم، مارکسیسم ساختارگرا را آنقدر قانع‌کننده یافته‌اند تا کمی آن را مورد‌ملاحظه قرار دهند.

🔸 بررسی عوامل تعیین‌کننده‌ی تاریخی پیچیده‌ی این بزنگاه نظری از حوصله‌ی این فصل خارج است، که قصد آن در درجه اول پژوهشی است درباره‌ی موضوعیت بالقوه‌ی‌ مارکسیسم ساختارگرا برای بسط و توسعه‌ی نظریه‌ای مارکسیستی درباره‌ی ستم بر زنان تحت سرمایه. جولیت میچل، فمینیست مشهور، یک‌بار پیشنهادی ارائه کرد که از جانب اکثر فمینیست‌های دیگری که درصدد توسعه‌ی تحلیلی مارکسیستی از ستم بر زنان بودند، مورد قبول واقع شد: «ما باید پرسش‌های فمینیستی بپرسیم، اما تلاش کنیم به پاسخ‌های مارکسیستی برسیم.» به نظر من تنها راه برای رسیدن به پاسخ‌های مارکسیستی، طرح پرسش‌های مارکسیستی است. به همین منظور، مارکسیسم ساختارگرا ابزارهای مفهومی مهمی برای تدوین پرسش‌های مارکسیستی و شرح و بسط واکاوی‌های مارکسیستی از موضوعات مشخص ارائه می‌دهد: واکاوی‌هایی که از کاربرد مقوله‌های مارکسیستیِ منفک از منطقِ نظریه‌ و روش‌شناسی مارکسیستی فراتر می‌روند.

🔸 در بخش اول این فصل، خلاصه‌ای از ره‌آوردهای نظری و روش‌شناختی مارکسیسم ساختارگرا ارائه می‌دهم. در بخش دوم، برخی از گزاره‌های نظری جامعه‌شناختی و فمینیستی را مورد بررسی انتقادی قرار خواهم داد، و در بخش سوم، بینش‌های نظری و روش‌شناختی به‌دست آمده از طرح مسئله‌ی ستم برزنان در پرتو مارکسیسم ساختارگرا را ارائه می‌دهم. با این‌که مارکسیسم ساختارگرا نیز معاف از مسئله نیست، بحث من این است که گنجاندن سنجیده‌ی بینش‌های اصلی آن در واکاوی ستم بر زنان، درک ما را از پشتوانه‌های ساختاری و شرایط لازم برای غلبه بر آن‌ها ارتقاء می‌بخشد.

🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید: ‏

  ‎‌ https://wp.me/p9vUft-2Rs

#هشت_مارس #فمینیسم
#مارتا_ای_خیمه‌نس #فرزانه_راجی
#مارکسیسم #نابرابری_جنسیتی #ساختارگرایی
▫️ سیاست عشق و عشق به سیاست
▫️ پیش به‌سوی نظریه‌ی مارکسیستی عشق

6 سپتامبر 2023

نوشته‌ی: راجو داس
ترجمه‌ی: فرزانه راجی

🔸 به نظر می‌رسد که عشق رمانتیکْ هم‌چون بسیاری از انواع دیگر عشق فقط رابطه‌ای بین دو فرد باشد، اما در واکاوی دقیق‌تر بیش از این است. عشق یک فرآیند عمیق اجتماعی است. هم‌چنین بیش از یک تکانه‌ی عصبی-بیولوژیکی خود‌به‌خودی است. عشق مستلزم فعالیت آگاهانه‌ی ذهنی و مادی است. عشق فرآیندی است اجتماعی‌، هم در سطح جامعه‌ی انسانی و هم در سطح جامعه‌ی طبقاتی از جمله سرمایه‌داری. مناسبات مالکیت خصوصی و منطق‌های مرتبط با انباشت در همه‌ی شکل‌های جوامع طبقاتی روابط عشقی را شکل می‌دهند. عشق در سرمایه‌داری با سرمایه‌داری بازتولید می‌شود‌. چون عشق اجتماعی است، سیاسی است. سیاسی است زیرا در مبارزه با سرمایه‌داری و ساخت سوسیالیسم نقش دارد. عشق را باید نجات داد، هم از اصول‌ کلی عشق بین دو انسان، مثل آن‌چه در عشق رمانتیک در جوامع مدرن وجود دارد، و هم از مبادی اخلاقیِ عشق به همه‌ی انسان‌ها. به‌ جای این اصول، به اصول جدیدی از عشق نیاز داریم که عشق به برادران و خواهران طبقاتی را ترویج یا حمایت کند، در چارچوب عشق به مبارزه با دشمنان طبقاتی، به‌گونه‌ای که عشق اروتیک بین افراد را نیز نادیده نگیرد؛ عشقی که ادعاهای اغراق‌آمیزی درباره‌ی قدرت سیاسی عشق ندارد. بررسی‌ انتقادی عشق از منظر دیالکتیک ماتریالیستی امکان پرداختن به این پرسش را فراهم می‌کند که در کمونیسم چه‌ نوع عشقی ممکن است وجود داشته باشد و از چه لحاظ با عشق در سرمایه‌داری متفاوت است و چرا؟

🔸 این مقاله بر پایه‌ی نظرات مارکس و کولونتای و هم‌چنین مارکسیست‌های دیگر استوار است. هم‌چنین نه‌تنها از روان‌شناسی و جامعه‌شناسی بلکه از علوم اعصاب نیز بهره می‌گیرد (مارکسیسم در واقع باید از علم مدرن در همه‌ی شکل‌های آن استفاده کند). دلالت‌های اقتصاد سیاسی و نظریه‌ اجتماعی مارکس را برای درک عشق استخراج می‌کند. در این فرآیند، به عشق در سرمایه‌داری، از لحاظ رابطه‌اش با مبارزه‌ی طبقاتی، به شیوه‌ای محکم‌تر از کولونتای و دیگران جنبه‌ی سیاسی می‌دهد. این مقاله هم‌چنین ایده‌های کولونتای را که بیش از هر مارکسیست دیگری درباره‌ی عشق نوشته، برمبنایی محکم‌تر از آن‌چه خود ارائه کرده است، در نظریه‌ی مارکسیستیِ طبقه و سرمایه‌داری قرار می‌دهد.

🔸 عشق در نگاه اول ممکن است اولین مواجهه و علاقه‌ی اولیه را ایجاد کند، اما عشق شامل تفکر شناختی و تصمیم‌گیری است. عشق فراتر از یک رانه و عملکردِ انتقال‌دهنده‌های عصبیِ خاص است، بنابراین افراد عاشق آگاهانه به ویژگی‌های یک‌دیگر فکر می‌کنند و تأثیر برخورد اولیه را بر احساسات خود جرح‌وتعدیل می‌کنند. افراد عاشق مانند معماران مارکس هستند: انسان‌ها واقعیت را قبل از این‌که هستی یابد ابتدا در تخیل برپا می‌کنند. زمانی که افراد بر اساس ویژگی‌های مشترک خاص عاشق می‌شوند، جدای از جذابیت فیزیکی، معمولاً شکل‌های مترقی آگاهی تعیین کننده‌ی انتخاب این ویژگی‌ها نیست. همان‌طور که آگاهی مترقی، به لطف عملکرد نظام سرمایه‌داری در مورد بسیاری از دیگر حوزه‌های زندگی آگاهی‌رسانی نمی‌کند. سرمایه‌داری شکل‌های مترقی آگاهی و به‌ویژه آگاهی طبقاتی را تایید نمی‌کند و مانع آن می‌شود. بدین ترتیب سرمایه‌داری با آن مفهوم از عشق که توسط آگاهی مترقی شکل می‌گیرد و به نفع توده‌هاست، یعنی عشق مبتنی بر هم‌بستگی طبقاتی، ناسازگار است...

🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-3Du

#راجو_داس #فرزانه_راجی #عشق
#مارکسیسم #آگاهی_انتقادی #جامعه‌_طبقاتی
▫️ زنان و انقلاب: مارکس و دیالکتیک
به مناسبت روز جهانی زن

نوشته‌ی: لیلیا دی. مونزو
ترجمه‌ی: فرزانه راجی

8 مارس 2023

🔸 در این مقاله استدلال می‌کنم که جنبش‌های زنان برای درک ستم بر زنان باید به مارکس و روش دیالکتیکی او توجه کنند تا مسیری را نه‌تنها به سوی رهایی زنان، بلکه به سوی رهایی بشریت و همه‌ی موجودات زنده هموار کنند. من به عمده‌ترین انتقاداتی که جنبش فمینیستی، به نظر من به‌اشتباه، به مارکس وارد کرده است، پاسخ می‌دهم، اما در عین حال تصدیق می‌کنم که پژوهش‌های فمینیستی درک مهمی از تاریخ ستم بر زنان ارائه کرده است که به اعتقاد من می‌تواند برای تکمیل بهتر نظریه‌های مارکس و توجه به ستم بر زنان، به ما کمک کند و ما را به سمت بدیلی سوسیالیستی سوق دهد. به‌طور خلاصه استدلال می‌کنم که جنبش‌های رهایی‌بخش زنان به مبارزه‌ی طبقاتی و مبارزه‌ی طبقاتی به رهایی زنان نیاز دارد.

🔸 یکی از انتقادات عمده‌ی فمینیست‌ها، و هم‌چنین کسانی که بر ستم نژادی تمرکز دارند، این است که دیدگاه ماتریالیستی تاریخی همه‌چیز را به طبقه تقلیل می‌دهد. آن‌ها استدلال می‌کنند که اگر چنین بود ما برابری جنسیتی و نژادی را در دولت‌های سوسیالیستیِ تجربه‌شده شاهد می‌بودیم، که این‌طور نبوده است؛ همان‌طور که بسیاری دیگر از مارکسیست‌ها و فمینیست‌های مارکسیست اشاره کرده‌اند، این برداشتی اشتباه از ماتریالیسم تاریخی است، چرا که در رابطه با ستم جنسی یا نژادی قائل به رابطه‌ا‌ی علّی نیست. بلکه، ماتریالیسم تاریخی بر این باور است که شیوه‌ی تولیدْ ویژگی کلیدی و پایدار هر جامعه است، زیرا شرایط را برای بازتولید خود از طریق نیاز مادیِ غذا، آب و سایر منابع ضروری تعیین می‌کند. با این حال، آگاهی از لحاظ دیالکتیکی با مادیت مرتبط است. ستم جنسیتی (و هم‌چنین ستم نژادی) در یک شیوه‌ی تولید معین به روش‌‌های خاصی شکل می‌گیرد. بی‌تردید ستم جنسیتی در شیوه‌های قبلی تولید، از جمله فئودالیسم، نیز وجود داشته است، اما از زمانی که سرمایه‌داری به‌عنوان شیوه‌ی تولید مسلط مطرح شد (اگرچه شیوه‌های دیگر تولید نیز همزمان وجود داشته‌ باشند)، روابط جنسیتی و ستم بر زنان به منبع مهمی برای انباشت سرمایه تبدیل شده و به کنترلِ بدن زنان و الگوهای اجتماعی شدن برای توسعه‌ی نسل بعدی کارگران گره خورده است.

🔸با این‌که استدلال‌های مارکسیستی وضعیت کنونی ستم بر زنان را توضیح می‌دهند، تعداد کمی از آن‌ها فرایندهای تاریخی‌‌ای که ستم بر زنان را ممکن کرده‌اند، از نزدیک مورد واکاوی قرار داده‌اند. این غیبت در ادبیات مارکسیستی به فمینیست‌ها این اجازه را داده است که رویکرد غیرتاریخی‌‌ای را اتخاذ کنند که مارکس نسبت به آن هشدار داد: انتساب ویژگی‌ها خاص به طبیعت انسان بدون شواهدی از تغییر اجتماعی و مادی. در واقع این رویکردی رایج در میان کسانی بوده است که استدلال می‌کنند ساختاری مردسالارانه موازی با طبقه وجود دارد و مبنای آن در موقعیت ممتاز و قدرت مردان و تمایل آنان به حفظ این ساختار نهفته است. در اینجا نقد فمینیستی علیه گرایش طبیعی و زیست‌شناختی زنان به کار بازتولیدی به‌عنوان توضیحی برای سلطه‌ی مردان مطرح می‌شود. درعین حال، سلطه‌ای که کانون نقد است، پیشینی تلقی می‌شود و منجر به استدلالی دایره‌ای می‌شود که روش دیالکتیکی مارکس ما را از آن نجات می‌دهد و آشکار می‌کند که آن‌چه ما «طبیعی» می‌پنداریم، همیشه تحت‌تأثیر نیروهای مادی و ایدئولوژیک قرار دارد.

🔸 آن‌چه ما نیاز داریم آموختن هم‌بستگی است، به‌گونه‌ای که انقلابی که می‌سازیم متضمن تلاش‌های مشترک درجهت مبارزه‌ی طبقاتی و رهایی زنان باشد. به نظر من این‌ دو باید یک مبارزه باشند، زیرا هریک دیگری را ایجاب می‌کند. من رؤیای جهانی را می‌بینم که در آن همه‌ی زنان و مردان می‌توانند به رفیع‌ترین قله‌های عظمت‌ انسانی خود برسند. برای من این بدان معناست که همه‌ی انسان‌ها می‌توانند به یک‌دیگر و همه‌ی شکل‌های هستی عشق بورزند و احساس شفقت کنند. هر فردی می‌تواند با عزت زندگی ‌کند و ظرفیت‌های خلاقانه و فکری خود را شکوفا کند. و این‌که در کنار یک‌دیگر می‌توانیم جهانی دموکراتیک، بی‌طبقه و بر پایه‌ی مسئولیت اجتماعی، برابری و آزادی واقعی برای همه بنا کنیم که در آن هر فردی مهم است و دوگانه‌های برساخته‌ی اجتماعی که روابط سلطه و قدرت را برقرار می‌کنند به نفع فرایند پیچیده‌ی «شدن» ریشه‌کن می‌‌شوند...

🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-3qr

#روز_جهانی_زن
#جنبش_زنان
#فمینیسم
#مارکسیسم
#انقلاب
https://t.center/kanla57
فمینیسم و سیاست منابع اشتراکی

✍🏽 سیلویا فدریچی

مترجم: طلیعه حسینی


از متن: «حداقل از زمانی که زاپاتیست‌ها در ۳۱ دسامبر ۱۹۹۳ زوکالو در سن کریستوبال د لاس کاساس را به تصرف خود درآوردند تا علیه قانون انحلال زمین‌های اجیدوی مکزیک قیام کنند، مفهوم «منابع اشتراکی» میان چپ‌های رادیکال، چه در سطح بین‌الملل و چه در ایالات متحده، بر سر زبان‌ها افتاد و بدل به مبنایی برای تلاقی آنارشیست‌ها، مارکسیست‌ها، سوسیالیست‌ها، بوم‌شناسان و اکو‌فمینیست‌ها شد.

⚪️ دلایل بسیاری وجود دارد که چرا چنین ایده‌ی ظاهراً کهنی، به محور بحث‌های سیاسی جنبش‌های اجتماعی معاصر بدل شده است، اما دو دلیل به شکل به‌خصوصی برجسته است. اولی افول الگوی دولت‌گرایانه از #انقلاب است، یعنی همان الگویی که دهه‌ها تلاش‌های جنبش‌های رادیکال را جهت ساخت جایگزینی برای سرمایه‌داری تضعیف می‌کرد. دیگری این است که تلاش نئولیبرالی برای تنزل هر فرمی از زندگی و دانش به منطق بازار، منجر به افزایش آگاهی ما در مورد خطرات زندگی در دنیایی شده است که در آن، جز از طریق ارتباط‌های مالی، به دریاها، درخت‌ها، حیوان‌ها و هم‌نوع‌های‌مان دسترسی نداریم. «حصارکشی‌های جدید» دنیایی از اموال و روابط مشترک را آشکار کرد که پیش از این‌که در معرض تهدید خصوصی‌سازی قرار گیرند، بسیاری فکر می‌کردند منقرض شده‌اند یا ارزشی ندارند. حصارکشی‌های جدید به شکلی آیرونیک نشان داد که نه تنها منابع اشتراکی ناپدید نشده‌اند، بلکه همواره فرم‌های جدیدی از مشارکت اجتماعی در حال تولید هستند، همچون ساحت‌هایی از زندگی که پیش از این وجود نداشت مانند اینترنت.

⚪️ ایده‌ی منبع/منابع اشتراکی، در چنین بستری، جایگزینی منطقی و تاریخی ارائه می‌دهد هم برای اموال دولتی و شخصی و هم دولت و بازار، که ما را قادر می‌سازد تا این افسانه‌ها را رد کنیم که نباید آن‌ها را جزء امکان‌های سیاسی‌مان بدانیم یا این‌که امکان‌های سیاسی‌مان را تنها محدود به آن‌ها بدانیم. این ایده همچنین به‌عنوان مفهومی اتحادبخش، عمل‌کردی ایدئولوژیک نیز یافته است که جامعه‌ای مشارکتی را از پیش ترسیم می‌کند که چپ رادیکال همواره در تلاش برای خلق آن بوده است. با این‌حال، علاوه بر تفاوت‌های چشمگیر در تفسیرهای مختلف از این مفهوم، ابهاماتی نیز در آن‌ها به چشم می‌خورد که اگر می‌خواهیم اصل منابع اشتراکی را به یک پروژه‌ی سیاسی منسجم بدل کنیم باید ابتدا این ابهامات را برطرف سازیم.

⚪️ مثلاً اینکه اصلاً چه‌چیزی منبعی اشتراکی را برمی‌سازد؟ ما زمین، آب و هوای مشترک داریم، منابع دیجیتالی مشترک؛ حقوقی که کسب کرده‌ایم (مانند مستمری تأمین اجتماعی)، زبان، کتابخانه‌ها و میراث مشترک فرهنگ‌های گذشته همگی معمولاً به‌مثابه منابعی اشتراکی توصیف می‌شوند. اما آیا همه‌ی این منابع اشتراکی از نظر بالقوگی‌های سیاسی‌شان با یکدیگر برابرند؟ آیا با یکدیگر قابل قیاسند؟ از کجا مطمئن شویم که آن‌ها طرح وحدتی تحمیلی را در سر ندارند؟ و در نهایت، آیا باید در مورد «منابع اشتراکی» به صورت جمع حرف بزنیم یا مانند پیشنهاد مارکسیست‌های خودمختارگرا، از «منبع اشتراکی» نام ببریم، مفهومی که از نظر آنها اشاره به روابطی اجتماعی دارد که مشخصه ی فرم مسلط تولید در عصر پسافوردی است.

▪️من در این مقاله با درنظرداشتن سؤالات بالا، از دیدگاهی فمینیستی به سیاست منابع اشتراکی می‌نگرم، دیدگاهی که در آن، «فمینیست» به منظری ارجاع دارد که مبارزاتی علیه #تبعیض_جنسی و #کار_بازتولیدی مضاعف آن را شکل داده است. کار بازتولیدی که همچون سنگ بنایی است که جامعه بر آن استوار است و هر الگویی از سازمان اجتماعی را باید از طریق آن محک زد. به نظر من مداخله‌ای فمینیستی، برای رسیدن به تعریف بهتر در مورد سیاست‌ منابع اشتراکی و همچنین یافتن شرایطی برای بدل‌کردن این اصل به مبنای مبارزه‌ای ضد سرمایه‌داری ضروری است. اما دو معضل عمده، اهمیت ویژه‌ی این تلاش‌ها را نشان می‌دهد».

#مارکسیسم_فمینیسم #اکوفمینیسم
#تبعات_نئولیبرالیسم


ادامه‌ی متن را در وبسایت حلقه‌ی تجریش بخوانید:
https://www.tajrishcircle.org/jou14/

#همبستگی_علیه_تبعیض_نابرابری
#علیه_همه_ستمها
https://t.center/kanla57


مارکسیسم و کار غیررسمی

نوشته‌ی: توماس بارنز
ترجمه‌ی: فرزانه راجی

11 ژوئن 2022

🔸 پژوهش‌گرانِ متأثر از مارکسیسم کوشیده‌اند تا با مسئله‌ی افزایش نیروی کار در بخش غیررسمیِ اقتصاد دست‌و‌پنجه نرم کنند. مفهوم «نیروی کار غیررسمی» برای تعدیل و به‌چالش کشیدنِ این ایده‌ی تاکنون بحث‌انگیز به‌کار رفته است که سرمایه‌داری «گورکنان» خود را می‌آفریند. نظریه‌پردازان معاصر در واکنش به افزایش نیروی کارِ غیررسمی دست به بازبینی ارتباطِ بین رشد سرمایه‌داری، پرولتاریایی‌شدن و استراتژی سیاسی زده‌اند.

🔸 این مقاله به‌طور انتقادی نمونه‌هایی اصلی‌‌ از چگونه‌گی تلاش این متفکران رادیکال برای به‌روز‌رسانی و تقویت تحلیل مارکسیستی را بررسی کرده و تلاش می‌کند آن‌ها را در چارچوبی، برای تحلیلِ تغییرات در ترکیب نیروی کار ادغام کند. گرچه برخی از این بحث‌ها گذشته از کشورهای فقیر به کشورهای ثروتمند نیز مربوط می‌شود، این مقاله عمدتاً بر جنوب جهان متمرکز است، جایی‌ ‌که اکثریت کارگران جهان زندگی می‌کنند. بخش اول مقاله طرحی کلی از دیدگاه‌های مارکس درباره‌ی شکل‌گیری طبقات را براساس جلد اول سرمایه ترسیم می‌کند. تفاوت این دیدگاه‌ها با نظرات نظریه‌‌پردازان رادیکالی که به گسترش نیروی کار غیررسمی از دهه‌ی 1960 اشاره کرده‌اند، هم‌چنین با واکنش‌‌های مارکسیستی معاصر به نیروی کار غیررسمی، مقایسه می‌شود. پس از بررسی این تحولات، بخش دوم مقاله رویکردی گونه‌شناختی به نیروی‌کار در اقتصادی غیررسمی را، با تکیه بر بینش‌های چن، چانگ، و باناجی تشریح می‌کند. بخش سوم به تشریح «شکل‌های مختلف استثمار»ی می‌پردازد که در این گونه‌شناسی همانا کار به‌شمار می‌آیند، و نمونه‌هایی را در هر نوع و حوزه‌های پیچیدگی، هم‌پوشانی و اصلاح بالقوه بررسی می‌کند. بخش پایانی، مقاله را خلاصه کرده و مجدداً بر ظرفیت بالقوه‌ای تأکید می‌کند که کاربرد انتقادیِ ایده‌های مارکس درباره‌ی تکوین طبقاتی می‌تواند در مورد مسئله‌ی گسترش نیروی‌ کارغیررسمی در جنوب جهانی داشته باشد. هدف نوشته‌ی حاضر ارائه‌ی یک راهنمای تحلیلی پایه برای انواع مختلف کار و اشتغال موجود در اقتصاد غیررسمی شهری معاصر است.

🔸 استدلال می‌شود که این رویکرد با سرمایه سازگار است که در آن مارکس روشی برای مقایسه‌ی گرایش‌های گسترده‌ی تاریخی ایجاد کرد، در عین این‌که گرایش‌های متناقض و شواهد متضاد را نیز بررسی کرده است. هدف این تلاش ایجاد چارچوبی تحلیلی است که هم به‌لحاظ تجربی به تغییراتِ ساختار طبقه حساس باشد و هم بتواند به‌طور بالقوه برای اصلاح گزاره‌‌های نظری زیربنایی مارکسیسم مورد استفاده قرار گیرد. این مقاله، چارچوب مذکور را با تفسیر هر نوع کارغیررسمی به‌‌عنوان «شکلی از استثمار»، بنا می‌کند.

🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:‏

https://wp.me/p9vUft-30u

#توماس_بارنز #فرزانه_راجی
#مارکسیسم #مبارزه_طبقاتی #نیروی_کار #کار_غیررسمی