🔖 پدوفیلیا نام دیگر پدرسالاری است
🔲 زمینههای کودکهمسری در مستند «عروسکها نمیدانند» ساخته نوا رضوانی
✍ معصومه گنجهای🎞 نوا رضوانی درباره فیلمش، عروسکها نمیدانند(۱۳۹۳) گفته که آن را به نوعی برای «نمایندگان مجلس» ساخته، شاید که
فیلم باعث بازنگری آنها بر قانونی شود که به کودک همسری مشروعیت میبخشد. این، زمانی بود که ازدواج دختران سیزده سال به بالا را قانونی میدانستند. بر این قانون بازنگری شد، البته به این صورت که امروز در روزهای پایانی سال ۱۴۰۱، بیم آن میرود که مجلس به نام «ارتقای امنیت خانواده»، ازدواج دختربچههای یازده و دوازده ساله را نیز -به شرط اجازه پدر- قانونی کند. ازاینرو، نه شایسته که شاید بایسته است یکبار دیگر به صورتبندی آسیبشناسانه عروسکها نمیدانند، از این معضل نگاهی بیندازیم و ببینیم چرا «کودکهمسری»، که اسم نادقیقی برای اشاره به ازدواج پدوفیلهای متجاوز با قربانیان آنهاست، به جای جرمانگاری، در ایران تبلیغ میشود.
🔺فیلمساز با دشواریهای زیادی که به دیگرجا عنوان کرده، توانسته دو شخصیت را، که هریک به نوعی قربانی کودکهمسری هستند، موضوع قرار دهد. گرفتاری اصلی او این بوده که این زنها، حرف نمیزنند. بهخصوص جلوی دوربین. بهخصوص اگر فیلمبردار کار، مرد باشد. با این همه یکی از دو شخصیت، که تکتم نام دارد، اهل مشهد و بیست و سهساله است، با بیانگری بیپروای خود، این پردهپوشیها را کنار میزند و با نگاه انتقادی که به خود خانواده و سرگذشتش دارد، خود را از قالب قربانی بیرون میکشد تا همزمان در قامت یک رزمنده ژانر رمنس و حماسه ما را به دل ماجرا ببرد.
🎞 فیلم با این جمله آغاز میشود: «برای مادربزرگم که در سیزده سالگی به عقد مردی پنجاه ساله درآمد و چند سال بعد بر اثر سرطان از دنیا رفت.» میتوان دید که این جمله فراتر از یک جمله تقدیمی، کارکرد روایی دارد اما این روایتی نیست که در تصویر ببینیم یا در کلام بشنویم، زیرا این، روایت مادربزرگ مردهای است که خودش را از طریق ظریفه و تکتم به ما یادآوری میکند. این حضور/غیاب مادربزرگ،
فیلم را بهصورتی استعاری، به یک روایت «یکی بود، یکی نبودِ» غیرخطی تبدیل میکند. درست انگار، این مادربزرگ فیلمساز باشد که داستان را از مرگ خودش آغاز میکند، به مصائب جوانیاش می رسد و سپس با ازدواج در کودکی، داستانش را به پایان میبرد.
🔺این مستند مشاهدهگر در داستانگویی به قالب رمنس نزدیک میشود. زیرا از رهگذر همدلی با تکتم و ظریفه، ناگزیر ما را به دل پیکار رمانتیکی میبرد که این شخصیتهای آرمانی شده، با فضای اجتماعی خود دارند. مشکل بزرگ آنها، پدرسالاری نادیده و ناشناختهای است که بر اجتماع حکمفرماست اما مانع بزرگ و ملموسی که این دختران پیش روی خود دارند، یعنی آنتاگونیستهای داستان، مادران آنها هستند.
🎞 در
فیلم، مادران آماده شلاق زدن، داغ کردن و درهم شکستن تن کودکان خردسالی هستند که در برابر ازدواج با مرد بزرگسال مقاومت نشان میدهند. پدرها یا مردهاند و یا سرکارند، و حتی شوهرانی که تجاوز به کودک-همسرانشان را عملی میکنند، پدوفیلهای عنینی مینمایند که اگر اصرار و همدستی بیچونوچرای مادران دختران نباشد، بهخودیخود نمیتوانند تجاوز شب زفاف را عملی کنند. به این ترتیب، این پرسش پیش میآید که چگونه این مادران به جنگ تن و روان دختران خودشان میروند؟
🔺درست اینجا و در نگاه به مادران است که روایت زنانه از نهادینه بودن پدوفیلیا در پدرسالاری و اهمیت قانونی شدن آن در سطح کلان جامعه پرده برمیدارد: دختربچه تجاوزدیده، در بزرگسالی میتواند به بازوی اجرایی خود پدرسالاری پدوفیل تبدیل شود. و این یعنی، مادران دخترانی که قربانی کودک آزاری قانونمند میشوند. به لطف وجود این مادران، پدرسالاری حتی دیگر لازم نیست چهره مردانه داشته باشد.
🔲 پدرسالاری میتواند، شبیه مادر پشیمان تکتم باشد، که نمیداند چرا قاشق داغ را یکباره پشت دست دخترش چسبانده و برای همین آمادگی دارد همه چیز را به جادو و جنبل تحویل کند. همچنین پدرسالاری میتواند شبیه مادر مصمم ظریفه باشد که حاضر است دخترش را به مذبح بفرستد تا خودش ناچار نشود یکبار دیگر زیر بار شکنجه ازدواج اجباری برود و همخوابه رسمی عموی دخترش باشد.
#کودک_همسری #ازدواج_کودکان #تحلیل_فیلم#معرفی_فیلم#فیلم_فمینیستیادامه مطلب 🔺🔺https://t.center/kanla57