ما صدای تمامی زنانی هستیم که نام و نشانی داشتند و از سوی پدر، برادر و همسر مرد، متاثر از فرهنگ و قوانین متحجرانه و مرد سالارانه اسلامی حاکم، تحت عنوان "ناموس" به قتل رسیدند.
#بازنشستگان_کرمانشاه سه شنبه های اعتراضی با مشارکت بازنشستگان مطالبه گر، کشوری، تامین اجتماعی، بهداشت و درمان، مخابرات و دیگر صنوف، همراه با سخنرانی مطالبه گران و همچنین
حضور پرشور زنان مطالبه گر در تجمع مشترک بازنشستگان.
اتحاد اتحاد علیه فقر و فساد تجمع اعتراض، حق مسلم ماست فقطکف خیابان بدستمیاد حقمان کشوری، فولادی، تامین اجتماعی، اتحاد اتحاد معلم زندانی آزاد بايد گردد کارگر زندانی آزاد باید گردد رسول بداغی آزاد باید گردد اسماعیل گرامی آزاد باید گردد شریفه محمدی آزاد باید گردد معیشت پرستار، نجات جان بیمار
اعتراض کارگرها به اجبار کارفرمایان برای حضور در گردهمایی انتخاباتی محمدباقر قالیباف
به گفته کارگران، این شرکت امروز به دلیل برنامه قطعی برق تعطیل است؛ اما کارگران را با مینیبوس و اتوبوس راهی ستاد قالیباف در تهران کرده تا حمایت کارگران از قالیباف را تبلیغ کنند؛ این درحالی است که بسیاری از این کارگران این واحد تولیدی موافق این اقدام نیستند.
آنها با اظهار نگرانی از احتمال به خطر افتادن امنیت شغلی خود در صورت امتناع از رفتن به تهران و شرکت در همایش تبلیغاتی قالیباف گفتند: ابتدا با تطمیع و گفتن اینکه به شما پاداش و اضافه کار می دهیم سعی در مجاب کردن کارگران داشتند که به دلیل عدم استقبال کارگران به زور و تهدید متوسل شدند.
«من رؤیاهایم را به خاطر تفسیر زندگیام نمی کاوم بلکه ترجیح میدهم زندگی را برای تفسیر رؤیاها جستجو کنم....»
🍃در چنین روزی ۲۸ دسامبر ۲۰۰۴ سوزان سونتاگ نویسنده، منتقد، فیلمساز و فعال سیاسی آمریکایی درگذشت. او علاوه بر حضور فعال به عنوان معترض به جنگهای ویتنام و سارایوو، از مخالفان بی پرده ی سیاست های آمریکا پس از یازده سپتامبر بود. در زمینه ی نقد و نظریه هنر، کتاب او «درباره ی عکاسی» که به فارسی نیز منتشر شده از معتبرترین منابع این حوزه به حساب می آید.
«ما در جامعهای زندگی میکنیم که کل شیوۀ زندگی آن گواهی بر این واقعیت است که هرگونه الوهیت به نحوی تمامعیار از آن کنار گذاشته شده است، اما فیلسوفان، نویسندگان، و آدمهای اهل درون در همهجا زیر سنگینی این بار به خود میپیچند، چراکه طرحریزی و اقدام به جنایت بسیار سادهتر از کنارآمدن با آن پس از انجام عمل است.»
(از کتاب علیه تفسیر، سوزان سانتاگ، ترجمهٔ مجید اخگر)
جمعی از زندانیان سیاسی زندان قزلحصار، طی نامهای که به دست زمانه رسیده، فراخوان عمومی دادهاند تا از اعدام قاسم آبسته، زندانی کُرد جلوگیری شود. متن کامل نامه زندانیان سیاسی زندان قزلحصار را در زیر بخوانید: «روز گذشته با خبر شدیم که قاسم آبسته زندانی سیاسی عقیدتی اهل سنت از دیار کردستان را، که بیش از ۱۴ سال زیر حکم اعدام در بند بوده است، برای اجرای این حکم غیرانسانی و غیرقانونی به انفرادیهای بند امن واحد سه زندان قزلحصار منتقل کردهاند. بنا بر اطلاع موثق، صدور این حکم برای قاسم آبسته با نقض فاحش "حق دادرسی منصفانه" در جریان رسیدگی به پرونده او همراه بوده است. صدور این حکم ضد حقوقبشری تنها برای ارعاب بوده و هیچ مبنای حقوقی و قضایی ندارد؛ و جلوگیری از اجرای آن تنها در سایه همراهی همه نهادها، رسانهها، فعالان حقوقبشری و به ویژه همدلی عموم هموطنان ممکن خواهد شد. نگذاریم شرایط کنونی و برخواستن آتش جنگ در منطقه فرصتی را برای گرفتن جان یک هموطن و قتل حکومتی او فراهم سازد.
"نه اینکه من مذهبی بودم و تا ۲۶ سالگی چادر پوشیدم بهم رحم کردید و عزادارم نکردید؟ نه اینکه گفتید مدرک قرآن داره و زیارت عاشورا و مفاتیح و کلی کتاب مذهبی رو تسلط داره، بهشون رحم کنید؟ نه اینکه گفتید تازه عروسه بهش رحم کنیم! نه اینکه حرمت نگه داشتید و گفتید ۸ سال برای پاکدشت صبح و شب دوندگی کرده برای زنان و کودکان این شهر از جون مایه گذاشته، بهم رحم کردید؟ نه اینکه دروغ نگفتید! نه اینکه گفتید داداشش تکه ورزشکاره بهش رحم کنید! نه اینکه گفتید محمدرضا فقط معترضه، هیچ جرمی نداره، گلوله جنگی نزنید بهش!؟ نه اینکه به جوونی خودش به دل پدر مادرش رحم کردید! نه اینکه تک تک کشته شدهها انسان بودن و حق گرفتن حیات رو نداشتین و کسی رو نکشتید!!! لعنت به قلبهای سیاهتون هزار هزار قوشون فاسد و هرزه خونریزتون، فدای کفشهای محمدرضای مهربون پر عشقمون"
پاشیدن #اسپری_فلفل توسط نیروی انتظامی رشت به صورت بازنشستگان معترض بیسابقه نیست اما تکرار آن از شنیع بودنش نمیکاهد. گزارشی از به خشونت کشاندن تجمع یکشنبه ۱ مرداد ۴۰۲ بازنشستگان گیلان یکشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۲ ساعت ۱۰/۳۰ دقیقه طبق معمول هر هفته تجمع مطالبه گر تامین اجتماع جلو اداره کل تامین اجتماعی گیلان با حدود ۲۰۰ مطالبه گر با شعارهای صنفی شروع شد. #گیلان #اعتراض_بازنشستگان #فقط_کف_خیابون_بدست_میاد_حقمون #زن_زندگی_آزادی #رفاه_عدالت_برابری
برای دومین بار، سنگ مزار کاروان قادر شکری در شهر پیرانشهر، تخریب شد. کاروان، دانشآموز ۱۶ سالهای که که در ۲۹ آبان ۱۴۰۱، در جریان اعتراضات خیزش #ژینا، به قتل رسید و روز بعد، مصادف با روز جهانی کودک، به خاک سپرده شد.
پدر کاروان در مراسمخاکسپاری پسرش گفت "این قهرمان زیبا وقتی بەدنیا آمد بە نام "کاروان شهیدان" نام او را کاروان نهادیم و اکنون بە کاروان شهیدان تقدیمش کردم. امیدوارم یک روز به همین زودیها انتقام شهیدان را برای همیشه بگیریم"
#جانباختگان علیه فراموشی #مریم_سود_بر در همان روز جانباختن ندا آقا سلطان سی خرداد 1388 با ضربه ی باتوم به سرش به دلیل جو امنیتی و سرکوب به بیمارستان مراجعه نکرد او همان شب در خانه جان باخت. مریم سودبر دانشجوی دانشگاه تهران۲۱سال داشت.
مریم در قطعه ۲۵۷ بهشت زهرا به خاک سپرده شد. بعد از آن چند نفر به محل کار پدر مریم رفتند و با توپ و تشر او را تهدید کردن و گفتن کسی دخترتو نکشته اون خودش مرده!!! و این شد که پدر بخاطر امنیت بچه های دیگه اش مجبور به سکوت شد. ولی بعد از چند سال سکوتش رو شکست. و گفت ما بعد از رفتن مریم به خاطر بچه های دیگرمون نگران شدیم و اون روزای اول سکوت کردیم اما آنقدر از حق خودمون و حق بچه هامون و زندگیمون گذشتیم و حرف نزدیم که الان مایلم حداقل بعد از این هم سال حرف بزنم.
گلی حسینی، مادر ابوالفضل آدینهزاده نوجوان ۱۶ سالهای که در اعتراضات سراسری سال گذشته کشته شد، از احضار اعضای خانواده و شکستن سنگ مزار فرزندش خبر داد. او با انتشار ویدئویی گفت: جمهوری اسلامی به دلیل نوشتن شعار بر روی سنگ مزار پسرشان، آنها را بازجویی کرده و در آستانه سالروز تولد ابوالفضل سنگ مزار و شیشه مزارش را شکستهاند. او در این ویدئو با اشاره به «بیحرمتی به مزار پسرش» گفت: «گویا از تولد پسرم خیلی ترسیدهاند ولی کاش کمی فکر میکردند که نه روز مانده به تولد پسرم افکار مردم رو جریحهدار نکنند. بشکنید، ما دوباره می سازیم، نه یک بار بلکه هزاران بار."
مرضیه آدینه زاده: امروز در تاریخ ۱۸ خرداد، ۹ روز مونده به تولد برادرم #ابوالفضل_آدینهزاده متوجه شدیم شیشه و سنگ مزار برادرم رو شکستند. با این کارها نه تنها دلسرد و ناراحت نمیشیم بلکه مصممتر خواهیم شد تا راه برادرم رو ادامه بدیم.
به کدامین گناه آخر چه کسی پاسخگوی پر پر شدن فرشته و فرشته هاست؟ . فرشته_علیزاده ۱۸تیر ۷۸ در کوی دانشگاه دستگیر شد . سه ماه بعد زیر شکنجه جان باخت و در گورستان خاوران به خاک سپرده شد! مادرش از غصه دق کرد و مرد.
نزدیک به ۲۴ سال از روزیکه آخرین تصویر از این دختر ثبت شد گذشت!! این آخرین تصویر از این دختر است.
من #مریم_سودبر هستم. من کشته شدم. ۲۱ ساله بودم دانشجو و عاشق رقص.
روز ۳۰ خرداد هشتاد و هشت بود، پدرم که احساس کرده بود من مدتیه ساکتم و ممکنه به دلیل نگرانی از وضعیت موجود و اعتراضات خیابانی منم به این اعتراضات بپیوندم مادرمو مجبور کرده بود که به من بگه امروز دانشگاه نرم ولی من که آخرین امتحان دانشگاهم رو باید میدادم قبول نکردم و رفتم بیرون. همه جا شلوغ بود و من ناخواسته از دوستام جدا شدم، مأمورای ضدشورش در کنار لباس شخصیا با باتوم به مردم حمله میکردن، چند تا مأمور باتوم به دست پشت سرم میدویدن، ضربه ای محکم به سرم وارد شد، دستمو گرفتم روی سرم و ناله کنان افتادم. مردم دورم حلقه زده بودن و میخواستن منو ببرن بیمارستان، یه پسر جوان گفت اگه ببریم بیمارستان دستگیرش میکنن، منم کم کم خودمو جمع کردم و با سری سنگین بلند شدم، یواش یواش با کمک چند نفر راه رفتم تا خونه. هیچی به خانوادم نگفتم اونا هم وقتی دیدن اومدم خونه خیالشون راحت شد. رفتم به اتاق خودم و خوابیدم و دیگه بیدار نشدم. در پزشک قانونی یه آقایی به پدرم گفت که من در اثر اصابت یه جسم سخت به سرم کشته شدم ولی وقتی پدرم ازش خواست که اینو بنویسه گفت اگه بنویسم جنازه رو بهتون تحویل نمیدن، پدرم هم مجبور شد سکوت کنه و پیکر منو تحویل گرفت و من در قطعه ۲۵۷ بهشت زهرا به خاک سپرده شدم. بعد از اون چند نفر به محل کار پدرم رفتن و با توپ و تشر اونو تهدید کردن و گفتن کسی دخترتو نکشته اون خودش مرده!!! و این شد که پدرم بخاطر امنیت بچه های دیگه اش مجبور به سکوت شد. ولی بعد از چند سال پدرم سکوتش رو شکست و گفت ما بعد از رفتن مریم به خاطر بچه های دیگرمون نگران شدیم و اون روزای اول سکوت کردیم اما آنقدر از حق خودمون و حق بچه هامون و زندگیمون گذشتیم و حرف نزدیم که الان مایلم حداقل بعد از این همه مدت درد دل هامو به جامعه و هم سن و سالای مریم بگم، «دخترم روز ۳۰ خرداد هشتاد و هشت سلامت به دانشگاه رفت اما ضربه باتوم به سرش خورد و شب وقتی برگشت خونه توی اتاق خودش تمام کرد.»💔
رضا شهابی و حسن سعیدی، دو عضو زندانی سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران، در پیامی به همایش کلن از منشور مطالبات حداقلی بیست تشکل حمایت کردند و گفتند که «تنها راه رهایی وحدت و تشکیلات است»