#نیلوفر_بیانی، از زندانیان
محیط زیستی است که پیشتر شرح شکنجههای خود را رسانهای کرده بود. او ابتدا به اعدام محکوم شد اما پس از اعتراض حکم ۱۰ سال زندان گرفت.
او در نامهاش چند سال پیش، از ۱۲۰۰ ساعت شکنجه و بازجویی و تهدیدهای جنسی خبر داده بود. نیلوفر بیانی در تشریح رفتارهایی که با او صورت گرفته، به مواردی همچون "تهدید همه روزه به اعدام"، "تحمل ۸ ماه سلول انفرادی و در انزوای کامل و بازجوییهای طولانی به مدت ۹ تا ۱۲ ساعت در روز و شب"، "بازجوییهای ایستاده یا در حال چرخیدن با چشمبند یا در حال بشینو پاشو"، "توهین به خود و خانواده" و"تحقیر از جمله اجبار به تقلید صدای حیوانات وحشی" اشاره کرده بود.
"تهدید به بازداشت و شکنجه پدرو و مادر ۷۰ ساله"، "تهدید به حبس در سلول یک متری"، "تهدید به شکنجه فیزیکی با نشان دادن عکس و توصیف وسایل شکنجه"، "ساعتها توصیف جزییات زجر و درد شکنجهها و انتقال جزییات حس لحظه اعدام" و... در نامه خانم بیانی افشا شده است.
منیژه مؤذن، روزنامهنگاری که چندی پیش مدت کوتاهی بازداشت شده بود، در یک رشته توئیت درباره نیلوفر چنین نوشته است:
«نیلوفر بیانی عزیزم
روزهاست که این کلمات را در ذهنم تکرار کردهام اما به کلمه در نمیآمدی، درست نمیشد، شبیه تو نمیشد. با خودم گفته بودم که اگر قرار باشد تنها برای یک نفر بنویسم آن یک نفر تو هستی. از بس که همه وجودت زندگی است.
از بس که سرشاری از شور و سرزندگی، در جایی که ساخته شده تا زندگی را در آدم بکشد. من تو را مدام در دشتهای بزرگ تصور میکنم، در زمینهایی که آخرش پیدا نیست، در کوهها، از بس که آزادی به تو میآید عزیز من.
زندان جایی است که حسرت دیدن دشت بیانتها و بدون دیوار آدم را ول نمیکند و من نمیدانم برای تو که مدافع
محیط زیستی دور بودن از طبیعت در همه این ۶ سال چه معنایی داشته. در آن هواخوری کوچک که وقتی دور آن پیادهروی میکنی تازه میفهمی چقدر کوچک است و هیچ درختی در آن نیست و تنها کمی از درختهای بلند پشت دیوار پیداست، تو باغچهای داری پر از گیاه، باغچهای که درست شبیه خودت در میان زندان زندگی جاری کرده. هر وقت ناامیدی و برهوت بر دلم چنگ میزند به یاد خندههای تو موقع والیبال بازی کردن میافتم. تو چقدر زندهای زن.
چه محبت و لطف بیحد و حصری داری که بیچشمداشت نصیب همه میشود. چقدر معاشرت با تو دلچسب و لذتبخش است. تو که نزدیک به ۶ سال است در آن ۴ سالن و آن هواخوری آسفالت بدون درخت محبوسی و پیش از آن ۸ ماه انفرادی بودهای، همان انفرادی که زمان در آن جامد است و نه نور دارد و نه حیات.
.
و هنوز از باقی حکمت سالهای زیادی مانده. تو از پس این همه دیوار و ظلم، این همه زندگی را چطور در وجودت زنده نگه داشتهای؟ نیلوفر بیانی عزیزم، من تصویرت را در قلبم مثل قاب عکس نگه داشتهام. تصویر لبخند قشنگت، موهای قهوهای فر، چشمهای درخشانت، تصویر تو با بلوز مشکی که روز آخر تنت بود وقتی برای خداحافظی بغلت کردم. گفتی باید حتما بیرون از اینجا با هم معاشرت کنیم. من با این جمله بارها گریه کردم و با افتخار میگویم که آشنایی با تو در تلخترین جای جهان از بهترین اتفاقات زندگیام بوده.
به آشنایی با تو مفتخرم نیلوفر بیانی. به شجاعتت غبطه میخورم و حالا تو هم یکی از عزیزترینهایم هستی که پشت آن دیوارها دارم و آزادیشان بزرگترین آرزویم است. نیلوفر بیانی عزیزم به امید آزادیات، که سزاوار آنی.
به امید روزی که دعوتت کنم به یک قهوه در کافهای که پشت دیوارها و سیم خاردارها نیست.»
#نیلوفر_بیانی#فعال_محیط_زیست #زندان_اوین #زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد https://t.center/kanla57