kurdish women against ♀️♂️gender discrmination✌

#زنان_سوسیالیست
Канал
Политика
Социальные сети
Новости и СМИ
Религия и духовность
КурдскийРеспублика КореяРеспублика Корея
Логотип телеграм канала kurdish women against ♀️♂️gender discrmination✌
@kanla57Продвигать
230
подписчиков
8,98 тыс.
фото
6,73 тыс.
видео
11,4 тыс.
ссылок
ما صدای تمامی زنانی هستیم که نام و نشانی داشتند و از سوی پدر، برادر و همسر مرد، متاثر از فرهنگ و قوانین متحجرانه و مرد سالارانه اسلامی حاکم، تحت عنوان "ناموس" به قتل رسیدند.
#هانا_آرنت
درباره دروغ

🔹️هنگامی که مدام به شما دروغ می‌گویند، نتیجه این نیست که شما این دروغ‌ها را باور می‌کنید؛ بلکه این است که دیگر هیچ‌کس به هیچ‌چیز باور ندارد.

🔸️مردمی که دیگر نتوانند چیزی را باور کنند، نمی‌توانند نظری هم داشته باشند. نه تنها از توانایی اقدام به کاری محرومند، بلکه از توانایی اندیشیدن و داوری کردن محروم می‌شوند و با چنین مردمی، شما هرکاری بخواهید می‌توانید بکنید.
📕توتالیتاریسم
#زنان_تاثیر_گذار
#زنان_سوسیالیست
#زنده_باد_جنبش_نان_کار_آزادی
   https://t.center/kanla57
kurdish women against ♀️♂️gender discrmination
Photo
#زنان_سوسیالیست
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
ژیلا فتحی ،او فقط ۱۹ سال داشت
اعدام ۳۰ دی سال ۱۳۶۰
تولد: روز اول شهریور ۱۳۴۱ در کوچصفهان گیلان
دفن:خاوران
تعلق سازمانی :سازمان پیکار
محل زندان اوين، تهران
در  انقلاب 57 در تظاهرات علیه شاه شرکت میکرد.
بعد از انقلاب هوادار پیکار شد. اما هیچ پیوند تشکیلاتی با آنها نداشت. کوچصفهان شهر کوچکی بود و گروه پیکار درآنجا حضور سازمانی نداشت.
ژیلا در اوائل تابستان ٦٠ و با شروع بگیر و بندها از شهر کوچصفهان فرار کرد (چون در این شهر کوچک همه او را می‌شناختند) و به تهران رفت ولی جای مشخص و امنی نداشت. روزها در خیابانها می‌گشت و شبها به منزل قوم و خویش و یا آشنائی میرفت. تا اینکه در خیابانی در تهران در همان تابستان به عنوان مشکوک دستگیر شد.
در اوین بازداشت بود. از او چیزی نمی‌دانستند. از شهر کوچصفهان گزارش خواستند. ژیلا فتحی در آن شهر به عنوان یک چپی و هوادار پیکار شناخته شده بود. این اطلاعات را همبندیهای ژیلا به مادرش داده‌اند. او در طی دوره بازداشت هیچگاه ملاقات نداشت.
#نه_می‌بخشیم_نه_فراموش_می‌کنیم
#نان_کار_آزادی_اداره_شورایی
#زن_زندگی_آزادی
#نه_به_اعدام
#به_یاد_آر
https://t.center/kanla57
#زنان_سوسیالیست

#مونیکا_آرتل
زنی که انتقام چه‌گوارا را گرفت

به تاریخ اول اپریل ۱۹۷۱، زنی که خود را جهانگرد آسترالیایی معرفی می‌کرد، «روبرتو کواینتانییا» کنسول بولیوی در شهر هامبورگ آلمان و یکی از قاتلین چگوارا، قرار ملاقات می‌گذارد. این زن ۳۴ ساله که کلاه و لباس شیک بر تن و عینک آفتابی به چشم داشت، وارد دفتر او شده و با خونسردی تفنگچه ای از بکسش درآورده و با شلیک چند گلوله او را به قتل می‌رساند. وی سپس کلاه، بکس، تفنگچه و سایر وسایلش را در گوشه‌ای پرتاب کرده و بدون اینکه اثری از خود برجا گذارد، موفق به فرار می‌گردد. این زن مونیکا آرتل بود.

مونیکا آرتل سال ۱۹۳۷ در مونیخ آلمان متولد شد و پس از جنگ جهانی دوم، به همراه خانواده اش به بولیوی رفت. در بولیوی با جوانانی آشنا شد که دیدگاه‌های چپ داشتند.
در دهه شصت با ورود چه گوارا به بولیوی، مونیکا به این جنبش نزدیک شد و به جنبش چریکی پیوست و مدتی بعد یک عضو فعال ارتش آزادیبخش بولیوی شد.

در سال ۱۹۷۳ پس از چندین روز تعقیب مخفیانه، مونیکا آرتل به همراه چند چریک دیگر، توسط نیروهای امنیتی #بولیوی دستگیر و کشته شد.
#زن_زندگی_آزادی
#اداره_شورایی
#عدالت_اجتماعی
زاد روز الکساندرا کولونتای - نظریه پرداز مارکسیست، سیاستمدار، دیپلمات و اولین وزیر زن در تاریخ مبارک! نفوذ کولونتای در حزب بلشویک بسیار مهم بود، جایی که او به عنوان کمیسر خلق برای رفاه در اولین دولت شوروی  از سال 1917 تا 1918 خدمت کرد. کولونتای مدافع سرسخت آزادی زنان بود که ریشه در ماتریالیسم دیالکتیک داشت، اعتقادی که همچنان از بسیاری از ایده های مطرح شده توسط فمینیسم بورژوایی پیشی می گیرد. پس از انقلاب بلشویکی، کولونتای خستگی‌ناپذیر برای آزادی‌های رادیکال جدید برای زنان مبارزه کرد، که زمانی که اتحاد جماهیر شوروی اولین کشوری بود که سقط جنین را قانونی کرد، به ثمر نشست. کولونتای معتقد بود که آزادی واقعی زنان تنها از طریق سرنگونی سرمایه داری و ایجاد یک جامعه سوسیالیستی امکان پذیر است. او همچنین استدلال کرد که آزادی زنان نباید به حقوق قانونی و سیاسی محدود شود، بلکه باید شامل رهایی اقتصادی، اجتماعی و جنسی باشد.
#کولنتای
#رهایی_زنان
#علیه_تبعیض_ستم
#زنان_سوسیالیست
#تاریخ_زنان
#زن_زندگی_آزادی
https://t.center/kanla57
۹ مارس ۱۹۵۲، الکساندرا کولونتای درگذشت  سوسیالیست فمنیست انقلابی بلشویک و اولین سفیر زن جهان .

«تنها طوفان تازه نفس انقلاب می‌تواند تعصبات علیه زنان را جارو کند.»

کولونتای در سال ۱۸۷۲ در اوکراین به دنیا آمد. از سال ۱۸۹۴ فعالیت سیاسی‌اش را با تدریس در اتحادیه‌های کارگری پیترگراد آغاز کرد. او به همراه شوهر خود که مهندس ماشین‌آلات صنایع نساجی بود به کارخانجات می‌رفت و با کارگران ارتباط می‌گرفت، از زندگی آنها خبردار می‌شد و حتی اعتصابات آنها را سازماندهی می‌کرد.

ا کمپین «کارگران زن روسیه» که او در سال‌های ۱۹۰۵ تا ۱۹۰۸ سازماندهی کرد، بیشترین محبوبیت را برای او به ارمغان آورد. این کمپین علیه استثمار کارفرمایان، فمنیسم بوژوایی، محافظه‌کاری سنتی و شوونیسم مردانه درون سازمان‌های سوسیالیستی بود...ح

در سال ۱۹۱۷، کولونتای برای شرکت جستن در انقلاب به روسیه بازگشت. پس از پیروزی انقلاب به عنوان کمیسار رفاه انتخاب شد...
«ژنودتل با تلاش‌های سازمان زنان حزب، حق رای و سقط جنین برای زنان بدست آمد...
#زنان_سوسیالیست
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#زن_زندگی_آزادی

https://t.center/kanla57
‍ ‍ 📆15 ژانویه سالمرگ #رزا_لوکزامبورگ؛ سیاست‌مدار لهستانی، از رهبران جنبش بین‌المللی زنان

#زنان_سوسیالیست


رزا لوکزامبورگ (به لهستانی: Rozalia Luksenburg) (زاده: ۱۸۷۰ – درگذشته: ۱۹۱۹) انقلابی و رهبر سوسیالیست و کمونیست آلمانی و لهستانی‌تبار بود. او از مهم‌ترین چهره‌های سوسیالیستی در آغاز قرن بیستم بود. او از اصلی‌ترین بنیان‌گذاران حزب سوسیال دموکرات پادشاهی لهستان و اتحادیه اسپارتاکیست بود.آرای او مکتبی را شکل داد که به لوکزامبورگیسم مشهور است.

♦️رزا لوکزامبورگ در ۵ مارس ۱۸۷۱ در زاموش، شهری از لهستان کنگره، چشم به جهان گشود.پس از نقل مکان خانواده به ورشو، رزا تحصیلات خود را در این شهر آغاز کرد و همین‌جا بود که به گروه «پرولتاریا» پیوست و به فعالی سیاسی بدل شد.

♦️در زوریخ، او علاوه بر ادامهٔ فعالیت‌های انقلابی، تحصیلات خود را در رشتهٔ علوم طبیعی و اقتصاد سیاسی در دانشگاه زوریخ ادامه داد.

♦️رزا با حق تعیین سرنوشت ملل، به این علت که این امر جنبش بین‌المللی سوسیالیستی را تضعیف می‌کند، مخالف بود و به خاطر همین اختلاف دیدگاه، از حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه و حزب سوسیالیست لهستان جدا شد و ابتدا از بنیان‌گذاران نشریه‌ای به نام «آرمان کارگران» بود و نهایتاً حزب سوسیال دموکرات پادشاهی لهستان را بنیان گذاشت.

♦️در سال ۱۸۹۸ با پایان‌نامه‌ای با عنوان «توسعهٔ صنعتی لهستان» مدرک دکترای خود را دریافت کرد. در همین سال بود که او به آلمان مهاجرت کرد و با ازدواج با یک کارگر آلمانی، گوستاو لوبک، ملیت این کشور را به دست آورد و به برلین رفت و به حزب سوسیال دموکرات آلمان پیوست.تنها کمی پس از پیوستن به حزب، نوشته‌ها و فعالیت‌های تهییجی پرشور و انقلابی او آغاز شد.

♦️در این دوران او یکی از کتاب‌های معروفش «اصلاح یا انقلاب» را نوشت. در این کتاب رزا به طرح محوری‌ترین موضوع مباحثات سوسیال دموکراسی آلمان پرداخت و علیه جنبش تجدیدنظرطلبی که توسط ادوارد برنشتاین رهبری می‌شد، به پا خاست و با هم‌کاری کسانی چون کارل کائوتسکی، مانع از تسلط خط برنشتاین بر حزب شد.

♦️کمی بعد از وقوع انقلاب ۱۹۰۵ در روسیه، به سال ۱۹۰۶، رزا نظریهٔ «اعتصاب عمومی» را پی‌ریزی کرد و از به عنوان «مهم‌ترین سلاح انقلابی پرولتاریا» نام برد. وی در آلمان مشغول به تدریس در مدرسهٔ حزب سوسیال دموکرات آلمان در برلین، شد و یکی از آثار معروفش «انباشت سرمایه» را در همین سال‌ها نوشت. این کتاب توصیفی است از حرکت سرمایه‌داری به سمت امپریالیسم.

♦️زتکین از اعضای هیئت رئیسهٔ حزب سوسیال دموکرات آلمان بود. او از رفقای قدیمی رزا لوکزامبورگ از زنان لیدر جنبش سوسیال دموکراسی در آلمان بود و در تشکیل فراکسیون اسپارتاکیست‌ها و حزب کمونیست آلمان ۱۹۱۸، کمک‌های بسیاری به او کرد. کلارا زتکین مسئله زنان را با دیدگاه #فمینیسم مارکسیستی نگریسته و مانند فردریش انگلس و آگوست ببل رهایی زنان را در مشارکت زنان در امر تولید، و در گرو سرنگونی نظام سرمایه‌داری عنوان می‌کند. 

♦️ زتکین یکی از بنیانگذاران هشت مارس به عنوان روز جهانی زن است. اولین مراسم هشتم مارچ، در سال ۱۹۰۹ به عنوان یک رویداد سیاسی سوسیالیستی و به نام «روزِ بین‌المللی زنانِ کارگر» برگزار شد. این روز در سال ۱۹۱۷ در اتحاد جماهیر شوروی یک مناسبت ملّی اعلام شد. سازمان ملل هم از سال ۱۹۷۷ این روز را به‌عنوانِ «روز حقوق زنان و صلح بین‌المللی» به‌رسمیت می‌شناسد.

♦️دولت آلمان شرقی نام بعضی مکان‌ها در برلین را به افتخار او به نامش تغییر داده بود. پس از سقوط آلمان شرقی و اتحاد دوباره دو آلمان این نام تغییر نیافته‌است.

♦️رزا هیچ وقت به سبک زنانی چون الکساندرا کولونتای و کلارا ستکین (Zetkin) به مساله زنان نپرداخت. او فقط چند مقاله درباره مساله زنان و حق رای زنان نوشت. در نوامبر ۱۹۱۸، رزا نامه‌ای به ستکین نوشت: «شاید لازم باشد درباره مساله زنان بنویسم. الان این قضیه خیلی مهم است، چون هیچ یک از رفقای فعلی‌مان از آن سر در نمی‌آورند.»

▫️بالاخره روز پانزدهم ژانویه ۱۹۱۹، سربازان رزا لوکزامبورگ را به هتلی بردند و پس از دشنام، یک سرباز با ضربات قنداق تفنگ بر سر او می‌زند و یک ستوان نیز با اسلحه خود به شقیقه او شلیک می‌کند و جسد رزا لوکزامبورگ در کانالی در برلین انداخته می‌شود.


#سوسیالیسم_یا_بربریت
#زنان_سوسیالیست
#زن_زندگی_آزادی
▫️ نامه‌ای از زندان

به سوفی لیبکنشت


#زنان_سوسیالیست
#زنان_پیشرو

نوشته‌ی: رزا لوکزامبورگ
ترجمه‌ی: کمال خسروی


14 ژانویه 2020

به‌یاد انقلابیون رزمنده و آزادیخواه، رزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنشت.

پیشکش به همه‌ی زنان مبارز زندانی.


... دیشب بیدار در رختخواب دراز کشیده بودم؛ حالا مدتی است‌ که دیگر هرگز نمی‌توانم قبل از ساعت یکِ بعد از نصفه‌شب بخوابم، اما مجبورم ساعت ۱۰ شب به رختخواب بروم؛ در این فاصله و در تاریکی غرق می‌شوم در رؤیاهای جورواجور. در این دخمه‌ی تاریک روی تشکی که مانند سنگ سفت و سخت است دراز می‌کشم. دور و برم مثل همیشه سکوت حیاطِ کلیسا حکم‌فرماست؛ انگار که در گور خوابیده باشی؛ از پنجره و از روزنه‌ی سقف پرتوی از تیرک چراغ برقِ زندان که سراسرِ شب روشن است، سوسو می‌زند. گه‌گاه می‌توان صدای خفه‌ی تقِ ‌و توقِ قطاری را که در دوردست از جایی می‌گذرد، شنید، یا در نزدیکی، صدای سینهْ صاف‌کردنِ سربازِ نگهبان را، که در پوتین‌های سنگینش چند گامی آهسته می‌رود تا خستگی را از پای به‌خواب‌رفته‌اش به‌تکاند. صدای سایشِ شن زیر این گام‌ها چنان نومیدوارانه است‌که گویی سراسرِ بی‌هودگی و بن‌بست و بی‌چارگیِ وجود انسان در این شب تاریک و نمور طنین افکنده ‌است. این‌جا، ساکت و بی‌کس دراز کشیده‌ام، پیچیده در تو-در-توی پیچانِ این پرده‌ی سیاهِ ظلمتِ ملال و اسارتِ زمستان؛ و با همه‌ی این‌ها، قلبم از زخمه‌ی شعفی ناباورانه و ناشناخته می‌تپد، چنان‌که گویی زیر پرتو درخشان نور آفتاب بر چمن‌زاری گل‌باران قدم می‌زنم. این‌جا، در تاریکی، به زندگی لبخند می‌زنم، چنان‌که گویی رازی سحرآمیز در دل دارم که می‌تواند به غمزه‌ای، همه‌ی این اهریمنی‌ها و غم‌بارگی‌ها را رسوا کند و آن‌ها را به هیاهوی روشنی و شادی و خوشبختی بدل سازد. و غرقِ این حال و هوا، خودم در جستجوی علت این شادی‌ام، و چون هیچ علتی نمی‌یابم، دوباره می‌خندم، این‌بار به‌خودم. به‌نظر من، آن راز چیزی نیست جز خودِ زندگی؛ کافی‌ است آدم خوب و دقیق نگاه کند: ژرفای ظلمت شبانه زیبا و دست‌نواز است هم‌چون مخمل. و کافی است آدم خوب و دقیق گوش فرا دهد: خش‌خشِ شنِ نمناک زیر گام‌های آرام و خسته‌ی نگهبانِ شب، ترنم ترانه‌ی کوچک و زیبایی از زندگی است. در چنین لحظه‌های گریزپایی به شما فکر می‌کنم و از صمیم قلب دلم می‌خواهد این کلید سحرآمیز را به شما بدهم تا شما هم همیشه و درهر حال‌وروزی، زیبایی و شادمانیِ زندگی را لمس کنید، تا شما هم غوطه‌ور در این شور و اِغوا زندگی کنید و بر چمن‌زارِ رنگارنگ قدم بردارید...

🔹 متن کامل را در لینک زیر بخوانید:

  https://wp.me/p9vUft-1c6


#رزا_لوکزامبورگ #کمال_خسروی
#مقاومت #زندان #زنان_زندانی



https://t.center/kanla57
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جنی ! جنی!
ترانه ای از: کارل مارکس
گروه گرنزگنگر
یوهانا برتا ژولی جنی فون وستفالن (جنی مارکس) متولد ۱۲ فوریه
۱۸۱۴ در یک خانواده ثروتمند به دنیا آمد.
جنی یکی از مترقی ترین و متفکرترین زنان سویالیست دوران خود بود. زن انقلابی پر شوری که هرگز دست از تلاش برای بهبود کیفیت طبقه کارگر برنداشت. نامه های او به تمام فعالان سرشناس دوران خود حاوی ظریف ترین نکات سیاسی ست.
او در آثار مارکس و انگلس به عنوان یک مشاور و ویراستاری دقیق بود.
چهار فرزندش را در زندگی از دست داد و تنها سه فرزند او توانستند جوانی را ببینند.
در دوم دسامبر ۱۸۸۱ در لندن بدرود حیات گفت.
گروه موسیقی گرنزگنگر ترانه ای را که مارکس در “آوازهای وحشی مارکس جوان” برای او سروده بود را اجرا کردند.
آنهادلیل انتخاب ویدیویی از فیلم چارل چاپلین را اینگونه توضیح می‌دهد:
آوازهای وحشی مارکس جوان در۱۸۳۶ و تصاویر فیلم زمان مدرن چارلی چاپلین یعنی دقیقا صد سال بعد در واقع رودررویی شاعرانه چارلی مارکس و فیلم سازی چارلی چاپلین است.
بعد از بیست سال یعنی در ۳۱ مارس ۱۹۵۶ اجازه نمایش پیدا کرد.
از :شریان
#زنان_سوسیالیست
#تاریخ
#زنان_سوسیالیست


ششم فروردین سی دومین سال اعدام فاطمه مدرسی، (سیمین فردین) فاتح شکنجه‌گاه بند ۳۰۰۰ زندان توحید ( کمیته مشترک ضدخرابکاری سابق )در سال‌های سیاه ۶۰

فاطمه مدرسی( فردین) تنها زن چپی بود که در سال ۱۳۶۸ با «حکم ویژه» خمینی پس از کشتار تابستان‌خونین ۱۳۶۷ در زندان اوین اعدام شد. دژخیمان رژیم زمانی سیمین را برای اعدام فراخواندند که سبزه‌های هفت سینی که او با دستان هنرمندش و به کمک دیگر زنان زندانی سیاسی چیده بود، هنوز طراوت و تازگی داشت . او به جرم پافشاری بر باورهایش و اندیشه هایش به چوخه اعدام سپرده شد…/

در سال های سیاه ۶۰ در بند ۳۰۰۰ اوین شکنجه‌گران از هیچ تلاشی برای شکستن روحیهٴ مقاوم سیمین خودداری نکردند تا مگر او را از راهی که برگزیده بود باز دارند. بعدها یکی از هم‌بندان سیمین* آن روزهای سیاه شکنجه را از قول سیمین چنین ترسیم می‌کند:

«پاهام تا زانو خونی بود. خون حتی از لای پانسمان پام بیرون زده بود. نازلی با دیدن پاهای خونینم وحشت زده به من چسبید. آن موقع یه چادر سفید سرم بود و می‌لنگیدم و نازلی رو این ور اون ور به دندون می‌کشیدم. توالت‌های بند «سه هزار» با سلول فاصله زیادی داشت. هر دفعه می‌خواستم برم اونجا، باید با اون پاهای آش و لاش، بچه وحشت‌زده را با خود می‌کشیدم. با همه درد و نگرانی می‌کوشیدم دنیای نازلی را با شادی بیامیزم. هر بار که مرا برای بازجویی می‌بردند، مدام این دغدعه را داشتم، نازلی چه میشه؟»…



خورشید من

من
خورشید کوچکى را
گم کرده ‏ام…
در این دریغ زار،
این خارزار تلخ تماشایی.

آرامگاه بی‌سنگ،
آرامگاه بی‌گور،
آرامگاه گم شده در خاک، بی‌نشان؛
آرامگاه ناآرام،
آرامگاه پنهان
در مرز ناپدیدی و، پیدایی.

در خواب‌های سوگ‌سرشتم،
همواره، تیغه‌های مصیبت‌بار بولدوزرها
اندام دلپذیر تو را
همراه شاخه‌های گل یاس زرد،
و دسته‌های خشک گل سرخ
و رشته‌های رنگی روبان،
و ظرف‌های تشنه‌ی آب و گلاب و عطر،
و سنگریزه های رنگین،
با خاک های تازه می آمیزند؛
با خاک های تیره ی تنهایی.

آنان، تو را
در خاک نیز، حتی
راحت نمی گذارند
آنان نمی گذارند
حتی
یک دم درون خاک بیاسایی.

آیا تو را که برد به کشتنگاه؟
چشم تو را که بست؟
در ذهن تو چه بود در آن هنگام؟
و در کجا به خاک سپردندت،
ای آیت عزیز رهایی؟

من بی تو، دلپذیرترینم!
سیاره ای غریب و نابینایم؛
بی آفتاب و بی شب و روز،
سیاره ای که می‌گردد
بر خط این مدار نومید
به سوی کهکشان بی سویی،
به سوی هیچ.
به سوی مرزهای ناپیدایی.

در جست و جوی تو
همواره و هنوز
این خارزار تفته ی ویران را، می کاوم.
خورشید من، کجایی؟

می بینمت،
می بینمت هنوز و نمی بینم.
می جویمت،
می جویمت هنوز و نمی یابم.
و ای شگفت،
بینایی اَست این، یا نابینایی؟

خورشیدوارِ آمیخته با خاک!
در انتظار تو
بر پهنه ی شکسته ی این خارزار ویران
چندان درنگ خواهم کرد
باشد که روزگاری
بر پله های روشن رنگین کمان،
از خاوران، برآیی.

شعر از :نیاز یعقوب شاهی همسر زنده یاد فاطمه مدرسی
دارای فرزندی بنام نازلی
۶ فروردین ۱۴۰۰
#زنان_سوسیالیست

زیبای زخمگین شبانگاه

شب بر کرانه تا کرانه ی آفاق
لم داده است
و آرام آواز مرگ میخواند
و ماه
در پنجه های یک تکه ابر سیاه
رنگ می‌بازد
آواز ممتد جیرجیرک
سنگینی ساعات حکومت نظامی را
اعلام میکند
و از میان خانه های گالی پوش

نفیر گریه های زنی
میآید
و در کنار آتش بی جانی
در درد بی‌کرانه ی تنهایی

موسای پیر
در هاهای خویش میلرزد
زیرا که زیباترین دخترانش را
گزمگان خزان
با کاروان غارت و مرگ به یغما بردند
و کوچه سارانش
دیریست که نغمه های گمشده ای را می‌جویند

بخشی از شعر بلند :#مجید_میرزایی
برای رفیق جان‌باخته #ژیلا_فتحی

سی دی ماه سالگرد تیرباران جانباخته راه آزادی و سوسیالیسم ، ژیلا فتحی.
اعدام بدست جمهوری اسلامی در سال سیاه ۱۳۶۰
یاد عزیزش گرامی باد🌺
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم