ما صدای تمامی زنانی هستیم که نام و نشانی داشتند و از سوی پدر، برادر و همسر مرد، متاثر از فرهنگ و قوانین متحجرانه و مرد سالارانه اسلامی حاکم، تحت عنوان "ناموس" به قتل رسیدند.
این گزارشها در صورت تمایل فرستنده با نام آن فرد منتشر میشود و در صورت عدم تمایل بدون نام منتشر میشود. موضوع این ستون گزارشهای مستند شما از شرایط و حال و هوای مدارسی است که در آن مشغول تدریس یا تحصیل هستید.
🔸پیرو فراخوان #شورای_هماهنگی_تشکلهای_صنفی_فرهنگیان_ایران برای تحصن در ۱ و ۲ آبان ماه ۱۴۰۱ بسیاری از دبستانها در شهرستان سقز از جمله دبستانی که بنده در آن مشغول خدمت هستم در این تحصن بودیم.
🔸در دبستان ما از مجموع ۸ همکار آموزشی ۴ نفر هر دو روز کامل در تحصن کردیم. در ۲ آبان ماه دانش آموزان دو کلاس هم به تحصن پیوسته و بجز چند نفر ( کمتر از ۵) از حضور در کلاس خودداری کردند.
🔸در زنگ سوم ۲ آبان مدیر دبستان پیش ما آمد و گفت از حراست زنگ زدن و لیست همکاران متحصن را خواستند که باید به صورت کتبی برای اداره بفرستیم. من هم گفتم: شما کار خود را بکنید ما ترسی از فرستادن اسامیمان به اداره نداریم تازه ما خود عکس گرفتیم میخواهیم برای شورای صنفی ارسال کنیم که تحصن ما دیده شود.
🔸مدیر چیز دیگری نگفت، ولی چند دقیقه بعد از طریق یک همکاران با سابقهی بیشتر پیام فرستاد که «عکس نگیرید تا دچار دردسر نشویم»! ما هم به احترام حرف همکار پیشکسوت از ارسال عکس خودداری کردیم.
🔸مدیران مدارس در این دو روز از سوی حراست ادارات برای ارسال اسامی معلمان متحصن در فشار بودند و اکثر آن ها هم از ارسال اسامی به بهانه های گوناگون خودداری کردهاند؛ برای همین است که بعضاً از همکاران خواهش کردند عکس ارسال نکنند تا آنها هم مورد باز خواست قرار نگیرند.