📕مرد میباید خویشتن را بیازماید که آیا برای ناوابستگی و فرماندهی ساخته شده است یا نه، و این کار را بهنگام میباید کرد. از آزمودن خویش سر باز نمیباید زد، اگرچه این خطرناکترین بازیی است که بشر تواند کرد، و آزمونی است که تنها شاهدش خودمانیم نه هیچ داور دیگر. به هیچکس نچسبیدن، اگرچه عزیزترین کس باشد-زیرا هر کس زندانی است و زاویه ای[برای در بند نگاه داشتن ما]؛ نچسبیدن به هیچ میهن، اگر چه رنجدیدهترین و یاریخواهترین میهن باشد(دل برکندن از یک میهنِ پیروزمند آسانتر است)؛ نچسبیدن به هیچ همدردی، اگر چه همدردی با انسانهای والاتر باشد، که بخت یکبار ما را به تماشای عذاب و درماندگی کممانندشان رهنمون شد. نچسبیدن به هیچ علم، اگرچه ما را به ارزندهترین کشفهائی وسوسه کند که گوئی بهر ما کنار نهادهاند. نچسبیدن به وارستگی خویش، به آن دورپروازی و بیگانگیِ سرمستانهٔ پرندهوار، که مدام بالاتر میپرد تا مدام هرچه بیش را در زیر خویش بیند-خطری که در کمین پروازگران است. نچسبیدن به فضائل خویش و کل خویشتن را فدای جزئی از خویش نکردن-بمثل فدای «مهماننوازی» خویش-که روانهای والاگهر و توانگر را خطرِ خطرهاست، روانهائی را که خویشتن را بیحساب و کمابیش بیتفاوت، صرف میکنند و کار فضیلت بخشندگی را به رذیلت میکشانند. مرد میباید خویشتنپائی بداند: این است سختترین آزمون ناوابستگی.📕فراسوی نیک و بد (ص 41)
#فردریش_نیچه