📕می توانیم گفته ی آغازین مشهور "تلوزیون" لاکان، "من همواره حقیقت را می گویم"، را بدین سان بازگویی کنیم: "من همواره آزادانه عمل می کنم". در اینجا حتما باید میان دو سطح آزادی تمایز قائل شویم: آزادی ای که در برابر ناآزادی می ایستد و آزادی ای که در بالای هر دوی آن ها می ایستد، یا هم آزادی و هم ناآزادی ( یا ضرورت) را بنیان می نهد.
در نتیجه، سرانجام به قسمت دوم حرکت اساسی کانت می رسیم: انسان نه تنها بسی ناآزادتر از آن است که که خود باور دارد،بلکه هم چنین بسی آزادتر از آن است که خود می داند. پس از پیمودن مسیر تعین اعمال مان در تمامیت اش،با نوعی مازاد آزادی مواجه می شویم - یا، به بیانی متفاوت، با فقدانی در دیگری مواجه می شویم. فقدانی که خود را در این امر نمایان می سازد که Gesinnung، ابژه ی انتخاب است - که مسلما، از مکانی به کل تهی انتخاب می شود. افزون بر این، تنها در این نقطه است که برساخت سوژه به مثابه سوژه ی اخلاقی امکان پذیر می شود. سوژه ی اخلاقی از انطباق دو فقدان نشئت می گیرد: فقدان در سوژه ( فقدان آزادی سوژه مرتبط با لحظه ی " انتخاب اجباری" ) و فقدان در دیگری( این امر که دیگری دیگری وجود ندارد، که هیچ علت ای در پس و پشت علت وجود ندارد)
📕
اخلاقیات امر واقعی، کانت،لاکان
نویسنده/ آلنکا زوپانچیج،
ترجمه/ علی حسن زاده
بخش سوژه ی آزادی
@Kajhnegaristan