Смотреть в Telegram
کهکشان
🪐
داستان
کهکشان
🪐
داستان
در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست می رسم با تو به خانه،از خیابانی که نیست می نشینی روبه رویم خستگی در میکنی چای می ریزم برایت توی فنجانی که نیست باز میخندی و میپرسی که حالت بهتر است؟ باز میخندم…
دعا میکنم که بی مخاطب نمانین و به هم برسین..
✨
Поделиться
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Бот для знакомств
Запустить