#مقاله#خواندنی 🔵 افعی, کبوتر آزادی نمی آفریند.
آزادی و مبارزه برای آزادی, ترسها و دغدغههای نفسگیر خودش را هم دارد. ترسها و دغدغههایی که متناقض هدف مبارزه هم باشند یا اینطور به نظر برسند. به همین خاطر هم هست که این تصویر و زیرنویس آن, هم موج شادی را در تنم می دواند هم
ترس وحشتناک از تقلیل داده شدن هدف و خواست مبارزه, به مساله ی حجاب و روسری. که بدیهی و واضح است که
انتخاب و استفاده کردن یا نکردن روسری و حجاب, حق بدیهی و مسلم زنان است و اصل صحبت درباره ی همین "انتخاب بودن آن و نه اجباری بودن آن" است. زن زندگی ازادی, فقط بحث پوشش و حجاب زن نیست. بلکه علیه دیکتاتوری در همه ی ابعاد است که در مساله ی زنان، چه در خانه و توسط اعضا و فامیل مرد خانواده و چه در مساله ی امور و محدودیت های وضع شده علیه زنان در حوزه ی سیاسی, اجتماعی و ورزشی و ... مشهود تر است.
مساله, توجه کردن به این نکته است که:
"خواست زن ایرانی هیچوقت به حجاب محدود نشده است و نمیتواند باشد. دعوا با این رژیم از آغاز بر سر آزادی و سرقت حاکمیت مردم بود... شعارها از همان روزهای اول رأس حاکمیت را هدف گرفت. شعار مرگ بر خامنهای هر روز و هر شب از سوی زنان، و جوانان سر داده میشود...
در کف خیابان مردم به این دام نیفتادهاند که گویا مسأله حجاب است. آنها شعار میدهند: «چه با حجاب، چه با حجاب، پیش به سوی انقلاب».
بنابراین...
هدف تغییر این رژیم است. اصلاحات در رابطه با «مسئله حجاب» معنایی ندارد. چرا که افعی, کبوتر نمیزاید. زنان و مردان ایرانی فقط برای حجاب قیام نکردهاند. این قیام برای براندازی است."
مبارز, باید دائم از خودش بپرسد هدف چیست؟ خواهان چه بودم و اکنون رفتار و کنش های سیاسی ام گویای این است که خواهان چه هستم؟ افعال و افکارم همه در راستای همین هدف اند؟
و اصلا خواهان انقلابم؟چگونه انقلابی؟ و با چه اهدافی؟ با هدف ازادی کامل, یا ازادی تقلیل داده شده ای که در یک قاب تصویر هم بشود آن را گنجاند؟! و اصلا آیا "انقلاب سیاسی" را خواهانم و بیش از پانصد نفر کشته و هزاران هزار زندگی بر باد رفته و زندانی شده یا در معرض انواع تهدیدهای اقتصادی و امنیتی قرار گرفته, برای صرفا انقلاب سیاسی _یعنی همانگونه که انقلاب ٥٧ از همین نوع بود_است؟
انقلاب سیاسی, یعنی یک "جابجایی در بالای حکومت", که در آن «گذار آرام و مسالمتآمیز» یا «فروپاشی» و به عبارت دیگر «انتقال بدون خشونت و آرام قدرت»صورت می گیرد. آیا این راضی کننده است؟ یا خواهان
انقلاب اجتماعی هستم؟ که یک طبقه, با تمام متعلقات فرهنگی,سنتی, و اخلاقی اش توسط یک طبقه دیگر با توسل به خشونت به زیر کشیده شود.
انقلاب اجتماعی, به وجود آورنده ی یک انقلاب سیاسی هم هست. در انقلاب اجتماعی، همه ساختارها و زیربناهای اجتماعی - اقتصادی زیر و رو میشوند. ارگانهای مربوط به نیروهای مسلح درهم کوبیده میشوند. شکل و محتوای نوینی بر ویرانههای نظم سرنگونشده بنا میشود.
از همین رو است که این تصویر و معنای نهفته در پشت آن ترسی را هم در وجودم می دواند که
نکند این اعتراضات و این کشته ها و
مرگ بر ولایت فقیه تقلیل داده شود به مرگ بر روسری... حجاب و پوشش فقط بخش کوچکی از هدف اصلی است. که همان مبارزه علیه کل ساختاریست که خواهان تغییر آن هستیم.
همین تصویر, می تواند گویای سیاست "کج دار و مریز" و نشان دهنده ی اجرا شدن آن باشد که در آن, همه ی چیزهای اساسی یک حکومت باقی می مانند و ازادی های یواشکی همراه با ترس دستگیر و زندانی شدن به صورت برنامه ریزی شده توسط همان حکومت اجرا می شود که تخلیه ی روانی و هیجانی لازم صورت گیرد تا کار به ریختن اصول پایه و زیربنایی حکومت استبدادی نرسد.
تقلیل داده شدن هدف آزادی به یک یا چند مورد کوچک آن مثل نیمی از حقیقت آزادی را گفتن است.یادمان باشد که حقیقت آزادی,طوری ست که:
نیمی از حقیقت را گفتی؟
میگویند که دوبار دروغ میگویی
اگر نیمِ دیگر را بگویی
#کوکتل_مولوتف #مهسا_امینی💢 برای سازماندهی و قیام در ۴۰۲ و همراهی با مقاومت سراسری به ادمین پیام بدید
@samad_12345🆔@iran_bedoone_sansor