از اوست .. .
سر نهادیم به سودای کسی کین سر ازوست
نه همین سر که تن و جان و جهان یکسر از اوست
گر گل افشاند و گر سنگ زند چه توان کرد
مجلس و ساقی و مینا و می و ساغر از اوست
گر به طوفان شکند یا که به ساحل فکند
ناخدائیست که هم کشتی و هم صرصر از اوست
من به دل دارم و شاهد به رخ و شمع به سر
آنچه پروانه دلسوخته را در پر از اوست
از من ای باد بگو ، خیل نکوکاران را
غم مدارید که گر جرم ز ما آذر از اوست
هوس خام بود شادی دل جز به غمش
خنک آن سوخته کش سود غمی بر سر از اوست
چه نویسم که سزاوار سپاسش باشد
معنی و لفظ و مداد و قلم و دفتر از اوست
خرم از دولت شه ، تا به ابد باد جهان
کاین فروغی که بر خلق ضیا گستر از اوست
#نشاط_اصفهانی