#شب_قدرالهی به تنگ امدم از زندان نفس ،حصار تن بند خیالات و اوهام و آرزوهای دراز.
کجاست آن من افلاکی من که تا بی من قدم فرا پیش می نهاد هفت گنبد کبود فلک به زیر گام بود؟ الهی الهی یاری از توست رستگاری نیز بی تو نتوان و بی نظر عنایت تو راه قرب تو نتوان.
آفریدگارا گرفتار ان دردیم که تو درمان آنی.
الهی شرف حیات آدمی به زنده دلی است و ما دل را به هوای نفس آلودیم و رگ حیات دل را به تیغ مفرط دنیا دریدیم.
الهی غرور دنیا برایم زنجیرها بافته است منت بگذار و بنده خویشم بخواه و بخوان
که من برات آزادی خود را در حلقه حلقه بند بندگیت می خوانم.
الهی دل زنده می خواهیم و جان تابنده می خواهیم.
آمین یا رب العالمین
کاری از گروه هنری
سایه های سبز