طعم مهربانیات را بارها چشیدهام... در روشنای نگاهت، آموزگارم طریق عاشقی آموختم، جهانم رنگین شد؛ غرق در آگاهی به دور از ابهام... هزاران اندیشهی نو پیش چشمانم ورق خورد؛ در ساحت تو چه شعرهایی که سروده نشد...
میتوانی بیشتر از هر کسی شبیه پیامبران باشی؛ که معلمی شغل انبیاست. میتوانی چراغ راه باشی، کلمات را گلچین کنی، جمله بسازی برای هدایت. میتوانی بچهها را از چشمهایشان دریابی و پایِ دردِ دلِ نگاهشان، کلاس را متوقف کن
معلم که باشی...
میتوانی درست سر کلاس علوم، از خدا حرف بزنی و بچهها غرق در لذت به آزمایشها دل ببندند....