ای بی وفا
راز دل بشنو از خموشی من
این سکوت مرا ناشنیده مگیر
ای آشنا
چشم دل بگشا ، حال من بنگر
سوز و ساز دلم را ندیده مگیر
امشب که تو
در کنار منی ، غمگسار منی
سایه از سر من تا سپیده مگیر
ای اشک من ،
خیز و پرده مشو پیش چشم ترم
وقت دیدن او ، راه دیده مگیر
دل دیوانه ی من به غیر از محبت
گناهی ندارد ، خدا داند
شده چون مرغ طوفان
که جز بی پناهی
پناهی ندارد ، خدا داند
منم آن ابر وحشی که در هر بیابان
به تلخی سرشکی بیفشاند
به جز این اشک سوزان
دل نا امیدم گواهی ندارد ، خدا داند
ای بی وفا ،
راز دل بشنو ، از خموشی من
این سکوت مرا ناشنیده مگیر
ای آشنا ،
چشم دل بگشا ، حال من بنگر
سوز و ساز دلم را ندیده مگیر
دلم گیرد هر زمان بهانه ی تو
سرم دارد شور جاودانه ی تو
روی دل بود به سوی آستانه ی تو
چو آید شب ، در میان تیرگی ها
گشاید تن روح من به شور و غوغا
رو کند چو مرغ وحشی ،
سوی خانه تو
ای بی وفا ،
راز دل بشنو ، از خموشی من
این سکوت مرا ناشنیده مگیر
ای آشنا ،
چشم دل بگشا ، حال من بنگر
سوز و ساز دلم را ندیده مگیر
امشب که تو ،
در کنار منی ، غمگسار منی
سایه از سر من تا سپیده مگیر
ای اشک من ،
خیز و پرده مشو پیش چشم ترم
وقت دیدن او ، راه دیده مگیر .
#بهادر_یگانه یاران جان
♥️شب بخیر