☑🖋🎧✔پاییز سبز
زمین فصاحت برگ چنار را
به باد خستهی پاییز میسپرد
هوا ترنم سودایی شکفتن را
ز نبض بیتپش خاک میگرفت
غروب حرف خودش را
به گوش جنگل خاموش گفته بود
و شیروانی لال،
میان دودهی افشان شب شبح میشد
میان درهم هذیان من دو شعلهی سبز
نشست.
به روی شیشهی تار
ملال پرده شکست
و از حقیقت اشیا
بوی شک برخاست
و با حقیقت اشیا
بوی او پیوست
تمام پنجرهی من،
خیال او شده بود.
تمام پوستام از عطر آشتی بیمار،
تمام ذهن من از
نور و نسترن سرشار.
من از رطوبت سبز نگاه او دیدم
که در نهایت چشماش کبوتر دل من،
قلمرویی ز برهنهترین هواها داشت
و اشتیاق تبآلود بامهای بلند،
در آفتاب ز پرواز دور او میسوخت
ز روی پنجرهی من،
خیال او پر زد.
و شب ادامه گرفت
و من ادامه گرفتم.
🖋 زندهیاد
#یداللهرویاییاز کتاب شعر زمان ما/
یدالله رویایی – نشر نگاه
صدا و ادیت:
#عیسیاسدیمیم MUSIC: TIME FLIES/ AMADEA