آخرهفتهها را دوست داشت، حتی اگر تمام هفته را در بدترین شرایط ممکن سپری کردهبود، حسابِ آخرهفتهها را جدا میدانست.
خیال میکرد روزهای آخر هفته، خدا به استقبال آدمهای غمگین و خستهی روزگار میرود، برایشان چای میریزد و در آغوششان میگیرد.
معتقد بود که باید یک وقتهایی اندوه جهان را پشت سر جا گذاشت و لااقل یک روز در هفته را بدون هرگونه دغدغهی ذهنی سپری کرد و آرام بود.
میگفت: چیزی از آدم باقی نمیمانَد اگر دائما در حال پیکار باشد و هیچ سنگری برای پناه گرفتن و تجدید قوا نداشتهباشد.
تو میدیدی تمام هفته مثل ببری زخمی و به استیصال رسیده و قدرتمند، در حال تکاپو و جنگیدن و تلاش بود و به آخر هفته که میرسید، ناگهان کوالای معصوم و آرامی میشد که دلش تفریح و امنیت و آغوش میخواست و هیچ شباهتی به روزهای قبل نداشت...
#نرگس_صرافیان_طوفان #عصرتون_دلنشین🧡