خوشرنگ ترین، ترانه پاییزم
از بارش حس ِ عاشقی لبریزم
از بس همهی شهر هوا خواه تواند
یخ روی حسادت خودم میریزم
با برق دو چشم مست تو فهمیدم
این بار اَسیر دِشنه چَنگیزم
باید که به آستان اَمنت بِرسم
تا دست تو را گیرم و از جا خیزم
تصویر غزل به یاد تو رنگ نداشت
ای ساده ترین نقش خیال انگیزم
با فکر نبودنت دلم می لرزد
ای حادثهی بزرگ رستاخیزم
#بيژن_عظيمى