یکبار ارزش خوندن داره: پسر:عشقم یک عکس از خودت را برایم بفرست. دختر:چشم. ولی بشرطی ک یک عکس از خواهرت برام بفرستی پسر:سیگار را خاموش کرد و برای دختر کف زد و عاجل عکس دوست دختر دیگرش را برایش فرستاد دختر:عزیرم حالا حاضر هستم عکسم را بفرستم و برایش عکس دوست دختر برادر خود را فرستاد پسرک:خوش شده بود.....
اما وقتی عکس را باز کرد خواهرش را دید یادت باشه به هر دست که میدهی همان دست دوباره میگیری وقتی برای ناموس خود گرگ میشوی برای ناموس دیگران سگ نشوی......
من کجا ایستادهام؟ کجای این جهان؟ خانهام کجاست؟ چرا دستانم خالیست؟ چرا چشمانم ابریست؟ چرا آسمانم بارانیست؟ من چرا اینهمه خود آزارم؟ چرا کسی را نمیشناسم؟ چرا اینهمه رنجورم؟ یکی کنارم بود، چرا نیست؟ من تهیام، پس کجاست احساسات من؟ دنبال پاسخش نگردید؛ آنیکه رفته را بیاورید!. #کلماتیک #پروانه_نوشت