♍️کانال پرواز فکرواندیشه flith@
🔆 شوپنهاور چه می گوید؟
🔆#شوپنهاور بر خلاف تمامیِ فیلسوفانِ قبل از خود
#هوش و
#عقل را دچارِ چالشی جدی می کند. در متافیزیکِ دستگاه فلسفیِ او شیئ فی نفسه،
#اراده و خواستی ست که در نهاد همه ی
#طبیعت نهفته است و همواره بیدار است. به اعتقادِ او همان اراده ای که در اجسام به صورتِ نیروهای گرانش، نفوذناپذیری، کشسانی و ... خود را نشان می دهند، در گیاهان و بعد حیوانات و نهایتا در کامل ترین شکل خود در
#انسان متجلی می شود. او نیز در چرخشی کپرنیکی از
#هوش به عنوانِ مرکز و هسته ی انسان، به سراغِ
#اراده به عنوانِ مرکز و هسته ی طبیعت می رود و هوش را صرفا همانند سایر اندامگان، یکی از ابداعاتِ طبیعت می داند؛ در حالی که از تحقیقاتِ
#داروین بی اطلاع است. او معتقد است همه ی خواست ها و امیالِ طبیعی و غریزی به ویژه غریزه ی جنسی و توالد و تناسل، و نیز هیجانات و احساسات و شخصیت،
#اراده را تشکیل می دهند و این اراده بنا بر امکانات بالقوه ی خود در چرخه ی حیات جاری می گردد؛ و در انسان بیشترین و کاملترین امکانِ حضور را داشته است. اراده که به تعبیر او
#کور است و تنها هدفش حفظِ
#نوع و نه حفظ
#فرد است، در مسیرِ همیشگیِ خود، در گیاهان به
#محرک هایی نظیرِ نور پاسخ می دهد و در حیوانات و البته انسان به
#محرک ها و
#انگیزه ها پاسخ می دهد و برای هر نیازی به مرورِ زمان اندامگانی ایجاد می کند. او معتقد است همان نیرویی که در بوفالو
#شاخ، در گربه سانان و درندگان،
#پنجه و در آبزیان
#آبشش را ایجاد کرده، برای ارتباطاتِ بیرونی و درکِ علل و عواملِ بیرونی و محیطی و ارتباطی، سیستمِ نخاعی و مغز و
#هوش را ایجاد نموده است؛ که طبیعتا این هوش در بسیاری از جانداران، بدوی و ضعیف و در انسان به دلیلِ ارتباط ِبسیار وسیع و شگرفی که با محیط برقرار نموده، به مرور زمان پیچیده و پیچیده تر شده است. شاید بتوان این مثال را زد که هوشِ یک کِرم به فراتر از باغچه قد نمی دهد ولی هوشِ انسانِ امروزی که روزگاری گمان می کرد خورشید به دورِ زمین می گردد، امروز در کهکشان ها سیر می کند.
#شوپنهاور هوش را بَرده و مطیعِ اراده می داند، نه بالعکس. اراده، هوش را وادار می کند تا بهترین ها را برای او فراهم آورد، از غذا و مکانِ امن برای زندگی گرفته تا ارتباطِ جنسی و موقعیت و ثروت و شهرت و قدرت و ... او معتقد است اراده، در اغلبِ قریب به اتفاق مواقع بر هوش غلبه دارد و شاهدِ آن همه ی عاداتِ ناپسند و البته غیر قابل تَرک، شهوات، هیجاناتِ احساسی و غیره است که در زمانِ غلیان، عملا
#هوش را به زیر می کشند و بر آن غلبه می کنند و به تعبیر زیبایی،
#هوش در این مواقع مانند طفل بیچاره ای که می داند ولی باید خاموش و ساکت باشد، گوشه ای می ایستد و همه ی خراب کاری های خودکامانه و خودمحورانه ی اراده را تماشا می کند؛ و فقط پس از خاموشیِ آتشِ اراده است که به هوش دوباره اجازه ی ابرازِ وجود داده می شود؛ این درست همان زمانی است که اغلب احساسِ پشیمانی می کنیم!
شوپنهاور معتقد است تنها در دو وضعیت است که ما از این
#اراده ی هستی و چرخه ی همیشگیِ
#رنج و
#لذت رهایی می یابیم. یکی زمانی که به دلیلِ
#نبوغ ، مقدارِ هوش ما از آن چه که برای خدمت به اراده لازم است، فراتر می رود و در واقع هوش فرصت می کند به سمت شناسایی جهان و خود و
#آگاهی بیشتر برود. شاید به تعبیری بتوان گفت وقتی در حالِ مطالعه، مشاهده و
#شناخت هستیم، گویی از این اراده و درد و رنجهایش آسوده هستیم. دوم، زمانی که چیزی در مقابلِ ما قرار می گیرد که قابلِِ تسخیر و شخصی سازی نیست. مثلا زمانی که با یک تابلوی زیبای نقاشی، طبیعتِ بکر و شگفت انگیز،
#شعر و البته
#موسیقی مواجه می شویم. و از آن مهمتر زمانی که به عنوان یک هنرمند به خلقِ این ها همت می گماریم.در این لحظات - هر چند کوتاه - اراده ورزی قطع می گردد و انسان به مثابه ی ذهنِ نابِ شناسده با جهان یکی می گردد.
♍️کانال پرواز فکرواندیشه flith@