@flith کانال پروازفکرواندیشه
❄️حکایت آن سه مسافر مسلمان و ترسا و جهود که به منزل قوتی یافتند...
#مثنوی #دفتر_ششم سه مسافر مسلمان، مسیحی و یهودی با هم همسفر شدند و در شهری کسی حلوایی به آنها داد. مسلمان گفت امشب بخوریمش، مسیحی و یهودی گفتند امشب نه، بگذاریم برای فردا. خلاصه خوابیدند و صبح بلند شدند نماز و عبادتشان را بجا آوردند و گفتند: خوب، بریم سراغ حلوا. اما بیاییم هر کس خوابی را که دیشب دیده، تعریف کند و خواب هر کس بهتر بود، کل حلوا برای او.
قبول کردند. یهودی گفت دیشب خواب دیدم با موسی در کوه طور بودم. آنجا اتفاقات خداگونهٔ زیادی افتاد. انوار الهی تابید. صاعقهها زده شد و حالاتی بر من و موسی رفت که نگو و نپرس. نوبت مسیحی شد. گفت من هم عیسی را در خواب دیدم. دیدم که با او به آسمان چهارم رفتهام و عجایبی در آنجا دیدم بسیار عالیتر از تو.
نوبت مسلمان شد. گفت والله من هم دیشب محمد را خواب دیدم. ایشان آمد و به من گفت بندهٔ خدا چه نشستهای؟ که همسفر یهودی تو در کوه طور چه نصیبها که از حال و احوالات روحانی میبرد و همراه مسیحیات در آسمان چهارم چه بهرهها. پس:
خیز ای پسماندهٔ دیده ضرر
باری آن حلوا و یخنی را بخور!
آن دو فاضل فضل خود دریافتند
با ملائک از هنر دربافتند
ای سلیم گول واپسمانده هین!
برجه و بر کاسهٔ حلوا نشین
پس بگفتندش که والله خواب راست
تو بدیدی وین به از صد خواب ماست
خواب تو بیداری است ای بو بطر
که به بیداری عیانستش اثر
منظور مولانا از بیان این داستان این است که باید دست از زیرکی های خودبینانه بداشت و همچون انسانهای صادق و ساده دل بود چه زیرکی و ذکاوت دنیوی در مقابل صفا و سادگی رنگ می بازد و بی اثر می شود.
مسیحی و یهودی نماد زیرکان این جهانند،و آن مسلمان نماد ساده دلی عارفانه.
همچنین مولانا نقدی به کاسبکاران دنیوی دارد که قیل و قال و جنجال راه می اندازند و دعوی حقیقت می دارند اما در واقع آلام و آرزوهای دنیویشان را در روپوش دین و مذهب دنبال می کنند.
(به زبان دکتر سروش سقف معیشت را بر ستون شریعت استوار کرده اند)
@flith کانال پروازفکرواندیشه
❄️