مجموعه شعر جدید
اعظم خجسته منتشر شد
نشریات "تاجپرینت" ِ شهر خجند تاجیکستان جدیدترین مجموعه اشعار شاعر نام آشنا و خوشبیان تاجیک
#اعظم_خجسته را تحت عنوان "آمد بهار بی تو" از چاپ برآورد.
این مجموعه فراگیر شعرها در قالب "زلال" و غزلهای جدید شاعر است.
زلال به عنوان سبک جدید شعر سال 2010 توسط شاعر ایرانی استاد دادا بیلوردی مطرح شد که امروز از تولد آن 7 سال میگذرد.
بهروز ذبیحالله، شاعر و پژوهشگر توانای تاجیک در پیشگفتار مجموعه شعر "آمد بهار بی تو" مینویسد:
"
اعظم خجسته از معدود تاجیکان موفقی هست، که شانه به شانه در برابر دادا بیلوردی بنیانگذار سبک زلال برای رونق این سبک تازه در میان فارسیزبانان تلاش کرد و تنها شاعری است، که موفق شد اوّلین مجموعه اشعار خود را در سبک زلال در ایران منتشر کند"
همچنین در این مجموعه توضیحات لازم و کامل در بارة ساختار و ویژگیهای سبک زلال از سوی بنیانگذاران این سبک برای دوستداران ادب و فرهنگ ارائه شده است، که با مطالعة آن میتوان شناختی کلّی در بارة سبک زلال به دست آورد.
گفتنیست، که شاعر صاحب سبک تاجیک
اعظم خجسته، تا کنون 4 مجموعة شعر با نامهای
"چشمة شاعر"، "سایه روشن"، "چشمة زلال"، "سپیده را سلام"- را در تاجیکستان و ایران منتشر نموده، امروز یکی از شاعران مطرح در حلقههای فارسیگوی منطقه محسوب میشود.
یادآور میشویم، که مؤسسهٔ فرهنگی اکو نهاد، فرهنگی سازمان همکاریهای اقتصادی (اکو) سال 2011 نشان طلایی فردوسی را به
اعظم خجسته، شاعر، روزنامهنگار و تحلیلگر مسائل سیاسی تقدیم نمود. این نشان همراه با عکس حکیم ابوالقاسم فردوسی برای شخصیتها و چهرههای فرهنگی منطقه، که در ترویج فرهنگ و ادب و آفریده های تازه سهمی داشتهاند، اهدا میشود.
نمونهای از این مجموعه:
اگر آن ترک شیرازی
کمان ابرو از چشمان خود گیرد
و دست از غارت دل های مشتاقان نگه دارد
به یک گلخنده ی زیبا ی او بخشم
همه دل های شیدارا
اگر آن ترک شیرازی
سنان غمزه از مژگان برچیند
ندزدد هوش از سرها،نگیرد صبر از دل ها
فدای عشق و ناز و حُسن او سازم
هزاران چشم شهلارا
اگر آن ترک شیرازی
ز سیب غبغبش ارزانی ام دارد
انار بازو بر جام لبان تشنه بفشارد
به یک جرعه می لب های او بخشم
جهانِ جامُ و مینا را
*****************************
دیدم، نیستم
من خودم را جستجو کردم و دیدم نیستم
خون شدم، تا باره های دل رسیدم، نیستم
در خم آیینه رفتم تا که شاید رو زنم،
پاره های پاره را صد باره چیدم، نیستم
آه را بر باد دادم، تا رسم بر داد باد
باد ها را در هوای خود شمیدم، نیستم
در کتاب و دفتر فرسوده ام رفتم فرو
صفحه صفحه خاطراتم را دریدم، نیستم
آسیابِ دِهه را هم در دل شب در زدم
با خیال خود جوازش* را کشیدم، نیستم
سایه ام را در اطاق خالی در خود دوختم
لحظه ای همچون شبَه از خود رهیدم، نیستم.
*جواز- آن قسمت از آسیاب است که در صورت عدم آب، به وسیله دست یا اسب یا اشتور آنرا می چرخانند.
#زلال#غزل_معاصر_تاجیکستان #آمد_بهار_بی_تو#اعظم_خجسته https://telegram.me/tajikpoets