نبض شعررویایی من♡♡♧♤

#شـــب
یادڪَارِ خاموشـی از تــوست
ڪہ برایت بیــدار
ڪہ برایت بغــــض
و اشڪ هایی ڪہ واژه می شوند
روے ڪاغذ
تا برایت هنـــوز باشم ...





#لیلا_مقربی







🤍

نَفَســــــــم ...؟

بـی نَفَسـت در قَفَســــم ...!!

میــــدانـی ...؟!


#‌نـاشنـاس






🤍

#شب‌ از آن نیست
ڪہ تاریڪی مطلـــق ، بہ شب است


#شب از آنست
ڪہ بی روے تو ؛ جانـم بہ لب استــــ 👌

#جــواد_هاشــــمی


‌








🤍

عشـــق هر #شـــب
به ساحل خیالم سَرک میکشد
و مــاه مهربـان تنهـایی ام را
بـه قـلاب می انـدازد!





#نسترن_نفریه





🤍

.



گستردگے سینه‌ات آفاقِ فلق‌هاست!
مرغی‌ست لبم، پر زدہ اڪنون بہ هوایش

آغوشِ تو اے دوست! در باغ بهشت است
یڪ شب بہ در آے از خود و بر من بگشایش!


#حسین_منزوی

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌

🤍

.



هر روز خبر می دهد از سوی تو خورشید
از ماه بگیرم ، همه شب از تو نشانی .

آنقدر عزیزی که از این فاصله هم باز
من بوی تو را می شنوم ، گرچه نهانی .




#آنجلا_راد




🤍

تاریک شد از مهر دل افروزم روز
شد تیره شب، از آه جگر سوزم روز

شد روشنی از روز و سیاهی ز شبم
اکنون نه شبم شبست و نه روزم روز

(منوچهری)




🤍

مرا، کز جام عشقت مست باشم
وصال و هجر یکسان می‌نماید

چو من تن در بلای عشق دادم
همه دشوارم آسان می‌نماید

(عراقی)





🤍

ابرها آرام می‌آیند هر شب سمت من


تا که از جانم ببارد قطره های تلخ غم

#الهام_هاشمی





🤍

.



آن چنان مست خیال تو می افتم هر شب

که حواسم به تن خسته‌ی بی هوشم نیست

تشنه ام تشنه و بالای سرم کاسه‌ی آب

ماه روی تو در این آب که می نوشم نیست

(اصغر معاذی)





🤍

#حسین_منزوی

بی هیچ نام...
می آیی
اما تمام نام های جهان باتوست!
وقتِ غروب نامت
دلتنگی ست...
وقتی شبانه چون روحی عریان می آیی
نام تو وسوسه است...
زیر درختِ سیب نامت حوّاست...
و چون به ناگزیر
با اولین نفس که سحر می زند ...
می گریزی
نام گریزناکت
رؤیاست ...


.



🤍

#سمیه_خلج
‌ ‎‌‌‌بیا جمعه ها را
شعر بخوانیم

آسمان را
نفس کشیم
بر حضور نمناک آبی عشق
و طراوت شبنم گونه ی دستانمان را
پیوند زنیم
بر شمعدانی های حیاط احساس

قالیچه ای از جنس نسیم
پیوند زنیم
بر ایوان خاطرات چشمهایمان

و بر غروب آدینه های نیاز
بسراییم
آبی ترین ترانه ی پرواز را
بر هوای سبزینگی جمعه های دیدار

بیا جمعه هارا
تنها با عشق
شعر بخوانیم


.



🤍

#باران_مقدم


نبودنت را در پاییز هم
به دوشِ دل می کشم
فصل برگ ریزان خاطرات تو
غروب و نسیم دلتنگی هایش
می لرزاند تن عاشقی ام را
عشق  و خاطرات تو
زرد و نارنجی می شود
رنگ شاعرانه می گیرد؛
قدم می زنم
بدون چتر زیر نم نم باران،
قصه های بی تو ...غصه می شود
و

" انار دلم ترک بر میدارد بر روی شاخسار تنهاییها "

.



🤍

.

من صبورم...اما،،،
بی‌دلیل ازقفس كهنه‌ی شب می‌ترسم
بی‌دلیل ازهمه‌ی تیرگی رنگِ غروب
و چراغی كه تو را از شبِ متروکِ دلم دور كند
من صبورم اما.. آه،،،
این بغض گران
صبر چه می‌داند چیست؟!

#حمید_مصدق

‌‍‌   




🤍ह‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

غروب،
نم، نم باران،
و آواز حُزن اَنگیز فاصله
کاش مرا رها کنید
در آغوش گیتاری خاک خورده
وَر نه خواهم گریست
به‌ تلخیِ ثانیه های تبدارِ وداع
و هزاران قاصدک بال سوخته
در پهنه مِه آلود چکامه ها


#مهرمینا_محمدپور

‌‍‌ ह‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌




🤍

.
به فصلی رسیده ام
که نه روز دارد نه شب
فقط غروب است که رویِ
غروب می افتد؛ آسمانی که
وا نمی شود وابرهایی که نمی بارند‌؛
و زمینی که قهر است وبه آغوشم نمی گیرد...!
تنها صدای پنجه ی باد است که سرم را
پُر می کند و دلم را خالی‌؛
میوه داده دلتنگی ام
نمی چینی...!

#لیلا_مقربی
‌‍‌   



🤍