دانلود دکلمه بی نظیر و ستودنی
#آلبومشاعر و صدا پیشه:
#علیرضا_آذر |
@alireza_aazarکاور:
#رضا_قربانی |
@yekmajnoun.
#پست_اولبا تیکُ تاکِ ساعت دیواری
در زیرِ شیروانی مطرودم
دنبال موش های ولنگارو
سرگرمِ لمس ذهن خودم بودم
از خِرت و پرت های پدر جَدَم
تا کفشهای چرمی آقاجان
از تاس و تخت نرد فراموشم
تا پوکههای برنوی باقرخان
از بند و وسمههای مشه لیلا
تا توپ عاجِ کوچک مروارید
از عاشقانههای خودم با خود!
تا نامههای بستهی در تبعید
گاهی صدای خش خش دندانها
گاهی صدای زوزه لولاها
یک عالمه خیانتِ مجنون بود
در ارتباط سالم لیلاها
در زیرِ میز کوچک خیاطی...
جلدی خراش خورده نمایان بود
چشمَم به چشمِ
#آلبوم گم افتاد
که زیرِ خاک خسته و پنهان بود
از تار عنکبوت گرفته تا
چندین و چند خاطره بر پُشتَش
از لای جلد لِه شده بیرون بود
یک دستِ مرد و حلقه انگشتش
آتش، عطش گرفت بَرَش دارم
انگیزه داشتم که ببینم چیست؟!
چیزی از آن گذشته موهومَم
در لابلای خاطره هایش نیست
برداشتم عتیقهی خاکی را
با فوت، گرد و خاک به پا کردم!
بازش نکرده دلهرهام میکُشت
خود را از این زمانه سَوا کردم.
در صفحههای
اول این
#آلبومیک مرد و زن که منزلِ خود هستند
یک جا فقط مجاور همدیگر...
یک جا فقط مقابل خود هستند!
در عکس های کهنهِ بعضا تار
زن ها و مردهای فراوانیست
از چیدمان سادهشان پیداست
این خانه حتم، خانه ایرانی ست
در صفحه های
اول این
#آلبومیک فصلِ مشترک همهجا پیداست
مرد آخرین توان پس از کار است
زن آشنایِ مطبخ رویاهاست
گاهی فضا فضای پَس از رنج است
گاهی فضا اتاق پُر از قبر است
آن چیز مشترک که نمایان است
لبخند مات و بینَمکِ جَبر است
در این میانه مَرد به جوش آمد
زن، زِنده مُرده بود و به دل خون داشت
تا چار دست و پای در عکس افتاد
یک بچه که قیافه محزون داشت
وقتی پدر همیشه پسر میخواست
بختش نوشت تا که چنین باشد
تا وقت تنگ پیری و جان کَندَن
شاید عصای دست همین باشد!
در صفحه های
اول این
#آلبومیک جسم گرم و کوچک لغزنده
در دست های منسَجِم یک مرد
زیر نگاهوار زنی زنده
شب انعکاسهای غم و خوناب
صبح انعقاد خون اساطیری
لعنت به این مصیبت پی در پی
صبحی نبود و شب، شب زنجیری
مرد از زمان قبل غزل میگفت
خنیاگر سخاوتِ مردانم
زنبور کارگر شده در کندو
نان آور فقیر بیابانم!
در من حضور روشن اندوه است
در ماورای خنده همکاران
قلاب کِرم خوردهی یک برکه
در دستِ بی سخاوت هر انسان
من ماجرای دیرِ دو کاجم در
یک کنج کور و دور دهی مطرود
من تکیه بازهَم به خودم دارم
تا ارههای کُند شب موعود
بر شانهام کبوتر تنهایی است
بی دان و لانه ماندهی بی پرواز
پایان عاشقانه ی یک دارم
در انزوای خانگیِ آغاز
سرمایه دار پارِگی جیبم
بختم شبیه سکه دوزاری
از جیبِ بی نهایت من افتاد
در فاضلاب کوچه اجباری!
در صفحههای بعدی این
#آلبومدنبال رازهای عدم بودم
تا اینکه چال گونه ی زن فهماند
آن بچه در میانه خودم بودم
در پشتِ دستِ کودکی خیسم
با رد تیز تیزیِ دندانم
ساعت درست کردم و خندیدم!
در لحظه های پیش دبستانم...
کیکی خزیده است کنار میز
زنها و مَردها و دو جین کودک
با ژِست های لوس دهه پنجاه
با دستههای مصنوعی میخک
یک دوربین ثابت بی مزه
انگار از قشنگترین منظر
تصویرهای تار زیادی را
انداخته برای غمی دیگر
انگار جای دیگرِ در خانه
شایسته نگاه و تماشا نیست!
انگار گوشه کنج پر از خالی
با بک گراند تیره تماشاییست
زن موی باز و لَخت سیاهی داشت
مرد ابتدای عشق و خیابان بود
با خندههای نُقلی مصنوعی
آیینهدار مکتب تهران بود
گاهی محیط عکس عَوَض میشد
از تو، به پارکهای همان اطراف
یک صندلی کوچک سیمانی
فیگورهای عکس همان اوصاف
از سوژههای تلخِ به جا مانده
از سُفرههای باز بدون رنگ
تغییر رنگ باختهها در نور
شبهای تار دلهرهدار جَنگ
از چسبهای ضربدری بر نور
آژیرهای ممتد هرجایی
آوازهای مَمد و خرمشهر
تا بمبهای نسل اروپایی
در جان پناه های پُر از ادرار
مردم در عمقِ رفتن آب از سر
جنگ و غم طبیعت تاریکش
مردان کُلت بستهی نان آور
موشک تمام هستی دریا را
از من گرفت و گُل سرنهرم زد
شکلِ شعار شعر عوض شد تا
آهنگران که داغ به شهرم زد
هر روز وقت رفتن همتها
خوردند اشک مادر و کودک را
ما نان و خون و چلچله میخوردیم
با زخم ناگهان جهان آرا
مردان قُرص کوچهی بالایی
زنهای پیر کوچهی پایینی
رفتند تا دوباره به بار آیند
در باغ های کوچک تزیینی
#آلبوم دوباره باز ورق می خورد
هی لقمههای کوچک نان و نفت
تا گاز خردلی که جهان را سوخت
سال نفس کشیدن شصت و هفت
.
دانلود این دکلمه به صورت مستقیم از محیط تلگرام:
https://goo.gl/uCiikeدانلود این دکلمه با کیفیت 320:
https://goo.gl/WnTvC1دانلود این دکلمه با کیفیت 128:
https://goo.gl/dxKjkQ💠 @afavoice