تو تمناے من و جان من و یار منے
پس بمان تا ڪہ نمانم بہ تمناے کسے
من سراپا همہ یڪ جلوه اے از ؏شق توأم
؏شق را جز تو ندیدم بہ سراپاے ڪسے !
#حضرت_مولانا
ڪــانــالــے
بــا زیــبــاتــریــن اشــعــار نــاب
و مــطــالــب ادبــی و...
تـ℘ـمنـای عــ℘ـشـق
اهل گلایه نیستم اما دلتنگی هایم را کسی گردن نگرفت تار و پود هیچ پیراهنی نفسش تنگ نشد بیا!! شبیه من شو شبیه یکی از گلدانهای خانه ام این پاییز آخر تو را هم خواهد کشت مرا در آغوش بگیر تا به لبهای خشکت رسیدگی کنم
به پیراهن خاطره بپیچم! به توهم عطر بوسه! و طعم ابتر عشق! بیا در معرکه ی چشمانت دل از حرف های نگفته داغ شود و از شهوتِ موزون انگشتانت لخت شوند ، «لامسه »
از دهان سطر می افتد یک واژه که هم قد عاشقانه های من زخمی ست کاری ، شبیه شعر های ناتمام شب می نشیند پای استعاره ها پای آتشی که گرمم نمی کند اما با خاک تنم بیگانه و عشق زیباترین آواز دستهایم در شلال موهایت به دیدارم بیا با اندکی حقیقت !
اصلا بگذار این ترانه همین حوالی بوسه تمام شود من خسته ام میخواهم به عطر تشنه گیسو و گریه نزدیکتر شوم کاری اگر نداری برو ورنه نزدیکتر بیا میخواهم ببوسمت...