تو تمناے من و جان من و یار منے
پس بمان تا ڪہ نمانم بہ تمناے کسے
من سراپا همہ یڪ جلوه اے از ؏شق توأم
؏شق را جز تو ندیدم بہ سراپاے ڪسے !
#حضرت_مولانا
ڪــانــالــے
بــا زیــبــاتــریــن اشــعــار نــاب
و مــطــالــب ادبــی و...
تـ℘ـمنـای عــ℘ـشـق
آرزو کنیم حالِ همه خوب باشد خیابان ، پر باشد از عابرانِ سر خوشی که نه غصه ای برایِ خوردن دارند نه مشکلی برایِ حل نشدن نه دلیلی برای گوشه گیری و تنها بودن ! عابرانی که سرخوش و آسوده از کنارِ هم عبور می کنند مردانی که ناچار نیستند تا دیر وقت کار کنند زنانی که در سکوتشان اشک نمی ریزند و کودکانی که از ته دلشان می خندند آرزو کنیم حالِ همه خوب باشد به خوبیِ عطرِ یاسِ کوچه باغ های قدیمی... به خوبیِ دو روز مانده به عیدِ زمانِ کودکی و به خوبیِ همان روزی که آرامش و عشق به خیابان های این شهر ، برگردد
عزیز من... من انقدر زمان ندارم که خیالم راحت باشد روزی بدستت خواهم اورد... شاید همین فردا شاید چند ماه بعد دیگر اثری از من نباشد.. میخواهم تا زمان دارم در روزهای باقی مانده ام، تو را کنارم داشته باشم...
حالا که خوب میشناسمت؛ چقدر عمیقتر از همیشه دوستت دارم، چقدر حضورت آرامم میکند، و چقدر حال ثانیههایم با بودنت خوب است! راستش را بگو؛ برای همه همینی؟ یا من بیش از اندازه دوستت دارم؟
خودت را آماده کن ؛ برایِ روزهایی که جز خودت ، کسی را نخواهی داشت . آنقدر قوی باش که اگر بی هوا زیرِ پایت را خالی کردند ، زمین نخوری ! به امیدِ هیچ کس نباش ! اینجا کسی حواسش به تو نیست ! خودت هوایِ خودت را داشته باش . جایی که آدم ها برایِ منفعتشان هر کاری می کنند ؛ همین که زمینت نزنند ، برده ای !