تو تمناے من و جان من و یار منے
پس بمان تا ڪہ نمانم بہ تمناے کسے
من سراپا همہ یڪ جلوه اے از ؏شق توأم
؏شق را جز تو ندیدم بہ سراپاے ڪسے !
#حضرت_مولانا
ڪــانــالــے
بــا زیــبــاتــریــن اشــعــار نــاب
و مــطــالــب ادبــی و...
تـ℘ـمنـای عــ℘ـشـق
اهل گلایه نیستم اما دلتنگی هایم را کسی گردن نگرفت تار و پود هیچ پیراهنی نفسش تنگ نشد بیا!! شبیه من شو شبیه یکی از گلدانهای خانه ام این پاییز آخر تو را هم خواهد کشت مرا در آغوش بگیر تا به لبهای خشکت رسیدگی کنم
به تو که قبل از سلام ام شروع شدی یک آسمان تازه می بارم یک کاسه #شقایق در گودی دست هات که به انگشت اشاره ای می رسد
راستی شیب نگاه ات را بوی تابستان تا کجا تند می کند که در یک بوسه ی نفسگیر می خواهم خودم را با قدم هات طولانی تر کنم
می خواهم ببینم چقدر حواست پرت نگاه ام می شود که این بار اگر دیر بیایی به شب بعد من هم نمی رسی انگار فصل امدنت با کلاغها زیر برف مانده راستی امروز چندم است که خواب این شعر به تعویق می افتد از تو که با تو حرف می زنم دوستت دارم دوستت دارم واین ربطی به صندلی خالی روبرویم ندارد