تو تمناے من و جان من و یار منے
پس بمان تا ڪہ نمانم بہ تمناے کسے
من سراپا همہ یڪ جلوه اے از ؏شق توأم
؏شق را جز تو ندیدم بہ سراپاے ڪسے !
#حضرت_مولانا
ڪــانــالــے
بــا زیــبــاتــریــن اشــعــار نــاب
و مــطــالــب ادبــی و...
تـ℘ـمنـای عــ℘ـشـق
بر قلّہ ایستادم. آغوش باز کردم. تن را به باد #صبح، جان را بہ آفتاب سپردم. روح ِ یگانگۍ با مهر، با سپهر، با سنگ، با #نسیم، با آب، با گیاه، در تار و پود من جریان یافت!
#صبح را اگر به زبان #خورشید ترجمه کنیم در #قبیله ی آسمان زمزمه کنیم و به لهجه ی #نور دکلمه کنیم آن وقت سرزنده و #شاداب #طلوع می کنیم #صبح را باید از سر گرفت گاهی باید #قاب گرفت و گاهی نیز باید #یاد گرفت #صبح زیباترین دلیل آغاز،و بزرگترین دلیل #امتداد است #چرا که می توان کلام #عشق را از نزدیک #ملاقات کرد.