تو تمناے من و جان من و یار منے
پس بمان تا ڪہ نمانم بہ تمناے کسے
من سراپا همہ یڪ جلوه اے از ؏شق توأم
؏شق را جز تو ندیدم بہ سراپاے ڪسے !
#حضرت_مولانا
ڪــانــالــے
بــا زیــبــاتــریــن اشــعــار نــاب
و مــطــالــب ادبــی و...
تـ℘ـمنـای عــ℘ـشـق
امروز را دوست دارم بوی لذت می دهد بوی #عشق #بوی_یار پنجشنبه ها را که نباید شعر بنویسی باید شعر بخوانی از هر شعر و ترانه ای که بلدی سرهم کنی سر یک قرار عاشقانه بروی هی نگاهش کنی برای #چشم_هایش برای #دست_هایش برای #حرف_زدنهایش، ترانه بگویی یا نه ، نگاهش کنی محو تماشایش بشوی گاهی نیازه فقط برای دلبری یکی ،شاعر بشوی!
#صبا وقت سحر گویی ز کوی #یار میآید که #بوی او شفای جان هر #بیمار میآید #نسیم خوش مگر از باغ جلوه میدهد #گل را که آواز #خوش از هر سو ز #خلقی زار میآید بیا در #گلشن ای بیدل، به بوی گل برافشان #جان که از #گلزار و گل امروز بوی #یار میآید