Смотреть в Telegram
خواستم عاطفه را با غزلی ساز کنم نام زیبای باران را با غزل آغاز کنم باز باران عاشقانه نغمه های بیکرانه می خورد بر سقف قلبم یادم آرد روی ماهت، یک شبی از فصل پاییز دست در دستت سپردم عشق بود و یک خیابان حال من خوش بود اما ثانیه آنرا عوض کرد عشق من را سفت بقل کرد دستم از دستت رها شد من برایت یک شما شد باز باران عاشقانه بی لفظ های بی ترانه می خورد بر پشت چشمم من که یه شاعر نبودم زجر عشقت شاعرم کرد دِخَِّتِّرک شِآعُرِ من عاطفه هستم ✦•┈❁🌸🍃❁┈•✦‌❀ بَرایِ حألِ دِلَمْ کَمْی غَزَلْ لٌطفاََ،،،
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Бот для знакомств