✍دست نوشتههای یک زن عاصی در
#انقلاب_زنانه ملیکا قراگوزلو
هنگامی که نماد جبر و استبداد را به آسمان فرستادی،جوانههایی دیگر یک به یک سر از خاک بیرون آوردند.
هیچ فکرش را میکردی که پیشروی تو باشند، زنان و مردان دیگری که گاه از شدت سکوت کمرشان خم میشد؟
امروز، دختر دیگری سر به اعتراض برآورد. او که دیگر از فعالیتهای اصلاحی و خاموش و بی ثمرش به تنگ آمده بود، این بار دست به اقدامی دیگر زد. اقدامی که پس از آن جز کتک و کتک و کتک نیست.. او را زدند. به بیرحمانهترین صورت ممکن زدند.
به این نمیاندیشند آن که را میزنند، زن است یا مرد. پیر است یا جوان. به چه اعتراض میکند. دردش چیست. فقط بلدند که او را مانند حیوانی از سکو پایین بکشند و مشتها و لگدهایشان را نثار تنِ بی دفاعش کنند.
"گیرم که میزنید
گیرم که میبُرّید
گیرم که میکُشید
با رویشِ ناگزیر جوانه چه میکنید؟!"
https://t.me/enghelabezananeh/9375#دختران_خیابان_انقلاب #ویدا_موحد #نرگس_حسینی #اعظم_جنگروی