انقلاب زنانه🚩

#روایت_آبان
Канал
Политика
Социальные сети
Новости и СМИ
Образование
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала انقلاب زنانه🚩
@enghelabezananehПродвигать
2,85 тыс.
подписчиков
18,8 тыс.
фото
15,5 тыс.
видео
24,3 тыс.
ссылок
انقلاب ایران، یک انقلاب زنانه است؛انقلابی برای زن زندگی آزادی،‌ کرامت و منزلت انسانی سایت انقلاب زنانه https://wriran.com پیامگیر تلگرام https://t.center/WRtamas توئیتر https://twitter.com/enghelabezanane اینستاگرام https://instagram.com/women.revolution
#روایت_آبان

روایت از زبان #معترضین در #بوشهر از اعتراضات #آبان۹۸

افزایش ناگهانی قیمت بنزین جرقه ای شد تا مردم خشم فروخورده خود را در اعتراض به شرایط معیشتی نامناسب و افزایش قیمت کالاها، و در اعتراض به ناکارآمدی سران جمهوری اسلامی نشان دهند.

شنبه ۲۵ آبان، دوستم به من گفت که در شهر رشت قرار است تجمع شود، ما با هم رفتیم.
حدود ساعت ۴ به میدان گاز رسیدیم، کانون اعتراض آنجا بود.
اول تعداد ما زیاد نبود ولی بعد از خاموش کردن ماشین ها شروع کردیم به شعار دادن. توی جاده شعار دادیم مرگ بر اصل ولایت فقیه مرگ بر دیکتاتور، نترسید نترسید ما همه باهم هستیم، دشمن ما همینجاست دروغ میگن آمریکاست.
جمعیت ما زیاد شد و به حدود ۵۰۰ نفر رسیدیم. دو طرف خیابان به علت ترافیک بسته شد. ماموران اومدند ولی تعدادشون کم بود.
بعداز حدود یک ساعت به سرسختی و قدرت مردم به خصوص زن ها اضافه شد. و بعد از آن بود که پلیس ضدشورش و نیروهای امنیتی زیادی آمدند.
گاز اشک آور زدن تا مردم پراکنده بشن. با باتوم به ماشین ها می زدن آینه ماشین ما رو شکستن. هر کسی دم دستشون میرسید را با باتوم می‌زدند،
که ناگهان صدای تیر آمد، دو نفر زخمی شدند و روی زمین افتادند،
ما یکی از آن زخمی ها که پسر حدود ۲۰ ساله بود و با تیر به پای راستش تیر زده بودند و درد شدیدی داشت با ماشین خودمون به بیمارستان بردیم. در بیمارستان اجازه بستری ندادند، پرستار گفت حق نداریم زخمی تظاهرات را پذیرش کنیم.
آن پسر را به خانه خودش رساندیم. وقتی مادر و برادرش پسر را دیدن به شدت وحشت زده شده و شروع به گریه کردن.
بعد برگشتیم به خانه، بعد از آن روز اینترنت ها را قطع کردند. چند روزی از دوستان خبر نداشتم بعد از وصل شدن اینترنت و راههای تماس، چند روز به دوستم زنگ زدم جواب نداد. نگران شدم به مادرش زنگ زدم گفت چند نفر با لباس نظامی او را بردند و هیچ اطلاعی از آن ندارند. تا زمانی که در ایران بودم هم هیچ خبری از دوستم بدستم نرسید.
روایت من از آبان روایتی است از بین صدها و هزاران روایتی که بالاخره همه آنها شنیده خواهند شد.
#آبان_ادامه_دارد
سرنگون باد حکومت جلادان و قاتلان

✍️آیدا فائز ساکن آلمان
.

▪️شما هم روایت خیزش آبان ۹۸ در شهر و استان خود را برای ما ارسال کنید و بگویید:

۱. مشاهدات و شنیده های شما از اعتراض و تظاهرات شهر و یا شهرهای استانتان در آبان ۹۸ چه هست؟

۲.اعتراضات در شهر و محله شما کی و چگونه آغاز شد و چند روز به طول انجامید؟

۳. خواسته ها و شعارهایی که مردم در دل تظاهراتها داشتند در شهر و محل زندگی شما چه مواردی بودند؟

۴. مردم و مشخصا جوانان فعال در کانونهای اعتراضات در محل زندگی شما چگونه سازمان یافته بودند و ارتباط آنها با سایر مردم چگونه بود؟

۵. درگیری ها میان نیروهای سرکوب حکومت و معترضین چگونه بود؟

🌐ارتباط و عضویت و فعالیت با انقلاب زنانه
پیامگیر تلگرام https://t.center/sjktamas
تلگرام، واتساپ ، سیگنال ۰۰۴۶۷۳۹۶۸۱۴۳۸

#زن #زنان #انقلاب_زنانه
#انقلاب_آتی_ایران_یک_انقلاب_زنانه_است

🚩اطلاعیه انقلاب زنانه ؛ سالگرد خیزش آبان را باید به کابوس جمهوری اسلامی تبدیل کرد
https://t.me/enghelabezananeh/25399

🔻بیانیه کمپین #کیفرخواست_زنان علیه خشونتهای سازماندهی شده را امضا کنید و یکی از شاکیان پرونده زن ستیزی جمهوری اسلامی باشید!
https://t.me/enghelabezananeh/13335
#روایت_آبان

روایت از زبان #معترضین در #بوشهر از اعتراضات #آبان۹۸

▪️پنجشنبه ۲۳ آبان ۹۸ من و همسرم به سمت بوشهر حرکت کردیم، تا چند روز در بوشهر تعطیلات داشته باشیم.

دقیقا ساعت ١٢:٠۵ شب، یعنی بامداد جمعه ٢۴ آبان، وارد بوشهر شدیم و به اولین پمپ بنزین رفتیم تا باک ماشین را پر کنیم، اما در کمال تعجب متوجه حضور تعداد زیادی از نیروهای انتظامی در پمپ بنزین شدیم. هنگام حساب کردن هزینه بنزین تازه متوجه علت حضور نیروهای انتظامی در پمپ بنزین شدیم، علت حضور نیروها وحشت جمهوری اسلامی از اعتراضات مردمی بود...

صبح روز ۲۴ آبان وقتی شبکه‌های اجتماعی را چک کردیم متوجه حضور گسترده مردم و اعتراضات مردمی در خیابان‌های شهرهای مختلف شدیم و تصمیم گرفتیم که ما هم به اعتراضات بپیوندیم...
.
محل اقامت ما در خیابان محدوده استانداری بود، به محض اینکه از خانه خارج شدیم صدای اعتراضات را شنیدیم، روبروی استانداری اوج اعتراضات مردمی بود، شیشه‌های تمام بانک‌های اطراف شکسته شده بود، پمپ بنزین‌ها به آتش کشیده شده بود، اما حتی به یک مغازه مردمی هم آسیبی نرسیده بود، شعله‌های آتش و دود همه جا را فرا گرفته بود، مردم فریاد "مرگ بر خامنه‌ای" ، "جمهوری اسلامی سرنگون سرنگون" ، "مرگ بر جمهوری اسلامی" سر داده بودند.

نقش زنان در اعتراضات برجسته بود. زنان بسیاری جلو آمده بودند و فریاد می‌زدند: "مرگ بر خامنه‌ای، ننگ بر خامنه‌ای"

تعدادی از نیروهای انتظامی و ماموران امنیتی از وحشت به داخل استانداری پناه برده بودند و درهای استانداری را بسته بودند. معترضین از بیرون به سمت استانداری سنگ پرتاب می‌کردند. کم‌کم نیروهای بیشتری با تجهیزات بیشتری آمدند و به سمت معترضین حمله‌ور شدند و سعی داشتند با ماشین آب‌پاش مردم معترض را متفرق کنند. اما ما در کنار هم مقاومت کردیم.

جریان اعتراضات به طور کامل در دست مردم و به رهبری زنان پیش می‌رفت. یک جایی عملاً ماموران پا به فرار گذاشته بودند. اعتراضات در "روبروی استانداری" ، "روبروی باغ زهرا" و "میدان امام" به اوج خود رسیده بود، خیلی از خیابان‌ها به خاطر اعتراضات و اینکه مردم با ماشین‌ها در خیابان‌ها توقف کرده بودند، مسدود شده بود...

نزدیک غروب، وقتی با یکی از ترافیک‌ها مواجه شدیم، برای گریز از آن حجم ترافیک به کوچه‌ای فرعی پیچیدیم، اما در انتهای کوچه وارد خیابانی که شدیم، انگار دقیقا وارد میدان جنگ شده بودیم... شعله‌های آتش اطراف ما بود، همه جا دود بود، ماشین‌های دیگری هم پشت سر ما آمده بودند، در آنجا همه شروع کردیم به فریاد زدن: "مرگ بر خامنه ای" ، "جمهوری اسلامی سرنگون سرنگون"... به یکباره تعداد زیادی ماموران امنیتی موتورسوار با باتوم به سمت مردم معترض و ماشین‌ها حمله‌ور شدند و شروع به ضربه زدن به مردم و شیشه ماشین‌ها کردند و همچنین گاردی ضدشورش با ماشین آب‌پاش به سمت مردم حرکت می‌کرد. در ابتدا مردم مقاومت کردند اما بدلیل گسیل ماموران مجبور شدند به عقب برگردند، ساکنین خیابان درهای منازلشان را باز کرده بودند و مردم را به سمت داخل هدایت می‌کردند...

هنوز نمی‌توانم‌ آن صحنه را فراموش کنم، هوا رو به تاریکی بود، شعله‌های آتش و دود اطرافمان، صدای جیغ و فریاد می‌آمد، ماموران موتور سوار به سمت ما می‌آمدند، نزدیک‌تر شدند و شروع به شکستن شیشه ماشین‌ها کردند، تمام ماشین‌ها مجبور شدیم با دنده عقب با سرعت زیاد به سمت خیابان اصلی برگردیم، صورت زنی را می دیدم که پر از خون شده بود و مردی را که سعی داشت او را سوار ماشین کند و فراری بدهد...

یکی از ماموران موتور سوار که از کنار ماشین ما گذشت، با باتوم به شیشه صندلی عقب ماشین کوبید و شیشه‌ها به سمت صورت سرنشینان پاشیده شد و ما مجبور شدیم به خانه برگردیم...

تا صبح صدای فریاد و انفجار می‌آمد صبح روز بعد دوباره به جمع معترضین پیوستیم. باورکردنی نبود خیابان‌ها پر از مردم معترض بود. اما تعداد نیروهای امنیتی و گارد ضد شورش بسیار بیشتر شده بود و کاملاً مجهزتر بودند، ماموران امنیتی با موتور به سمت مردم حمله ور می‌شدند و با باتوم به سر و کتف و کمر مردم معترض می‌کوبیدند و با ماشین‌های آب‌پاش سعی در متفرق کردن مردم داشتند...
ما فریاد می‌زدیم: "بی شرف بی شرف" ، "مرگ بر خامنه ای" ، "مرگ بر جمهوری اسلامی" ، "جمهوری اسلامی سرنگون سرنگون"

حدود عصر به سمت خانه برگشتیم. اقوام ما تصمیم گرفتند به شهر خودشان برگردند. خبر دارم زمانی که طی شد تا به مقصد برسند، ۹ برابر زمان عادی بود. به دلیل اوج گرفتن اعتراضات در همه شهرها، مجبور شده بودند در ورودی شهر، ماشین را پارک کنند و بقیه مسیر را تا منزل پیاده بروند، به همین خاطر ما مجبور شدیم تا باز شدن راه‌ها تا ١٠ روز در بوشهر بمانیم...

آبان سرکوب شد اما پایان نیافت. خیزش انقلابی مردم دوباره در کف خیابانها تاریخ ساز خواهد شد و این کابوس جمهوری اسلامی است... آبان ادامه دارد...
#روایت_آبان

روایت از زبان #معترضین در #تهران از اعتراضات #آبان۹۸

▪️من یک زنم از تهران،

روز اول،
روز شروع اعتراضات برف میومد، ترافیک با برف شروع شد ولی با خاموش کردنه ماشین ها واسه اعتراض قفل شد.
اوج اعتراضات ۳ روز بود.
من سمت کاشانی بلوار فردوس بودم
تعداد جوونا خیلی زیاد بود خیلی
نیروها کم بودن و خسته واقعا زورشون نمیرسید جمع کنن خیابون هارو
بازم میگم جمعیت واقعا زیاد بود!
شعارها کاملا به اصل نظام و بیت خامنه ای و سپاه مربوط بود. نسبت به ۸۸ و ۹۶ و ۹۷ جمعیت بسیار عصبی تر و خشن تر بود،
شعارها بسیار رادیکال بود.
نیرویِ سرکوب کم بود و خسته، چون شهرهای دیگه هم خیلی شلوغ بود توانِ کنترل تهران از دست رفته بود (روزِ دوم از فرطِ خستگی کفِ پیاده روها دراز کشیده بودند و کلاه ها و باتوم ها را زمین گذاشته بودند و ضعف و پراکندگی شان کاملا قابل رؤیت بود)
از تمام اقشار و سنین زن و مرد تو خیابون ها بودن... گاز های اشک آوری که استفاده میکردن اجازه نمیدادند جمعیت یکجا جمع شود.
بیشتر جمعیتی که تو خیابون بودن مردم عادی بودند که هدفشون آزادی و زندگیِ راحت بود. گارد ضد شوروش به جایی که ما جمع شده بودیم حمله کرد و وقتی فرار کردیم تو یه خونه پیدامون کردن یکی از نیروهای یگان کلتشو رو گرفت رو پیشونیم ولی شلیک نکرد و من فهمیدم تو شهرِ تهران حکم تیر ندارن و قرار نیس کسی رو بکشن!!!

روز دوم،
بلوار فردوس چندین ساعت تحتِ کنترلمون بود و به قدری جاهایِ دیگه شلوغ بود وقت نمیکردن بیان سراغمون وقتی هم رسیدن جرأت جلو اومدن نداشتن از دور اشک آور میزدن.
زن ها هم مثلِ همیشه در صفِ اول با صدایِ رسا فریاد میزدن.
متاسفانه تماشاچی خیلی زیاد بود از پنجره ها، از جلویِ درِ خونه هاشون و دور از جمعیت و امیدوارم روزی به یک روشِ مشترک برسیم و همه تو یه صف باشیم.

روزِ سوم،
تهران شرایطش فوقِ فوقِ فوقِ امنیتی بود. همه رو جلو چشممون بردن فقط دستگیری بود و ون هایی که پر میشدن و میرفتن. همه رو گرفتن! کسایی که بچه ها رو دستگیر میکردن لباس شخصی بودن و از لحاظِ ظاهری تفاوتی با ما نداشتن و قابل تشخیص بینِ جمعیت نبودن!!!
قشنگ ترین بخشِ خیزش آبانِ خونین 98 این بود که عده ای که شاید کمی کم دل و جرأت تر نسبت به مبارزین کفِ خیابان بودند بین جمعیت با ماشین گشت میزدن و آب معدنی و آب میوه پخش می کردند و این یعنی ما با شماییم و آنهایی که دربِ منازلشان را به روی مان باز میکردند و پناهمان میدادند دلمان را گرمِ این میکردند که ما یک صدا این نظامِ خونخوار را نمی خواهیم و به هر طریق و شیوه ای برایِ آزادی و برابری خودمان و مردم ایران تلاش میکنیم.

و در آخر اینکه. ..
پیروزی رویت خواهد شد حتی اگر در کاسه ی چشم من و تو درخت روییده باشد.


▪️شما هم روایت خیزش آبان ۹۸ در شهر و استان خود را برای ما ارسال کنید و بگویید:

۱. مشاهدات و شنیده های شما از اعتراض و تظاهرات شهر و یا شهرهای استانتان در آبان ۹۸ چه هست؟

۲.اعتراضات در شهر و محله شما کی و چگونه آغاز شد و چند روز به طول انجامید؟

۳. خواسته ها و شعارهایی که مردم در دل تظاهراتها داشتند در شهر و محل زندگی شما چه مواردی بودند؟

۴. مردم و مشخصا جوانان فعال در کانونهای اعتراضات در محل زندگی شما چگونه سازمان یافته بودند و ارتباط آنها با سایر مردم چگونه بود؟

۵. درگیری ها میان نیروهای سرکوب حکومت و معترضین چگونه بود؟
.

🌐ارتباط و عضویت و فعالیت با انقلاب زنانه
پیامگیر تلگرام https://t.center/sjktamas
تلگرام، واتساپ ، سیگنال ۰۰۴۶۷۳۹۶۸۱۴۳۸

#زن #زنان #انقلاب_زنانه
#انقلاب_آتی_ایران_یک_انقلاب_زنانه_است

🚩اطلاعیه انقلاب زنانه ؛ سالگرد خیزش آبان را باید به کابوس جمهوری اسلامی تبدیل کرد
https://t.me/enghelabezananeh/25399

🔻بیانیه کمپین #کیفرخواست_زنان علیه خشونتهای سازماندهی شده را امضا کنید و یکی از شاکیان پرونده زن ستیزی جمهوری اسلامی باشید!
https://t.me/enghelabezananeh/13335
مصطفی رودباریان و برادرش مهدی از ناپدیدشدگان نیزارهای ماهشهر


مصطفی رودباریان ۳۴ساله، به همراه برادرش مهدی، ۲۱ساله، ۲۶ آبانماه در ماهشهر در صف معترضان به جمهوری اسلامی بودند که با آغاز تیراندازی ماموران جمهوری اسلامی، یکی از شهروندان مجروح می‌شود و مصطفی به کمک او می‌رود که ماموران به سینه‌اش شلیک می‌کنند مهدی نیز به کمک برادر می‌شتابد که ماموران سر او را نیز هدف می‌گیرند.

نیروهای امنیتی مصطفی و مهدی را درون یک وانت باربری سپاه پاسداران می‌اندازند و با خود می‌برند، به گفته شاهدان با توجه به جراحات مهلک ناشی از اصابت گلوله‌ها، به احتمال زیاد مصطفی و مهدی کشته شده‌اند؛ با این حال پیکر آنان به خانواده‌شان تحویل داده نشده است.

مسئولان و مقامات امنیتی از هرگونه اطلاع‌رسانی درباره این دو برادر خودداری کرده‌اند و خانواده‌شان را نیز تهدید کرده بودند که در صورت اطلاع‌رسانی آن‌ها را نیز دستگیر خواهند کرد.
بنا به گزارش‌ها وضعیت همچنان به همین شکل است و این دو برادر همچنان جزء ناپدیدشدگان قهری اعتراضات آبان ۹۸ هستند.
جمهوری اسلامی هیچ ارزشی برای جان انسانها قائل نیست و آنها را با شلیک مستقیم میکشد و زبانشان هم دراز است.
باید با وسیع تر کردن اعتراضات علیه جمهوری اسلامی به عمر این حکومت جنایتکار پایان داد.

#آبان۹۸ #کدام_آبان #آبان_خونین #روایت_آبان_خونین #آبان_ادامه_دارد #از_آبان_بگو #آبان_۹۸



👈فرم عضویت و فعالیت در انقلاب زنانه

#زن #زنان #انقلاب_زنانه

واتساپ، تلگرام، سیگنال ۰۰۴۶۷۳۹۶۸۱۴۳۸

🚩پیامگیر تلگرام https://t.center/sjktamas
🚩 کانال تلگرام t.center/enghelabezananeh
🚩 توییتر http://twitter.com/enghelabezanane
🚩فیسبوک https://www.facebook.com/womens.revolution1
🚩 اینستاگرام http://instagram.com/women.revolution
#کدام_آبان
همان آبانی که خونش از دستانتان پاک‌ نمی‌شود

طرح از ساناز باقری

پوران حشم‌دار، خواهر #محمد_حشم‌دار از کشته‌شدگان #بهبهان، در مصاحبه با رادیو فردا گفته است: «گفتند از دفتر رهبری تماس می‌گیریم، شما شکایت کردید؟ گفتم بله. گفتند چه‌جوری بوده؟ گفتم برادرم آبان کشته شده. گفتند کدام آبان؟ گفتم آبان خونین ۹۸...».

این خبر واکنش کاربران توییتر را به همراه داشت که با هشتگ #کدام_آبان پاسخ دفتر خامنه‌ای را دادند.

#آبان۹۸ #روایت_آبان_خونین #آبان_ادامه_دارد #از_آبان_بگو

👈فرم عضویت و فعالیت در انقلاب زنانه

#زن #زنان #انقلاب_زنانه

واتساپ، تلگرام، سیگنال ۰۰۴۶۷۳۹۶۸۱۴۳۸

🚩پیامگیر تلگرام https://t.center/sjktamas
🚩 کانال تلگرام t.center/enghelabezananeh
🚩 توییتر http://twitter.com/enghelabezanane
🚩فیسبوک https://www.facebook.com/womens.revolution1
🚩 اینستاگرام http://instagram.com/women.revolution
‏کدوم آبان؟! الان تمیزش می‌کنم
طرح از رضا عقیلی

طرحی در پاسخ به ‏دفتر خامنه‌ای که بعد از پیگیری خواهر محمد حشم‌دار، از کشته‌شدگان خیزش سراسری آبان ۹۸، پرسیده: و در پاسخ چنین شنیده است ‎کدام آبان؟!

#کدام_آبان #روایت_آبان_خونین #از_آبان_بگو #آبان۹۸ #آبان_ادامه_دارد

👈فرم عضویت و فعالیت در انقلاب زنانه

#زن #زنان #انقلاب_زنانه

واتساپ، تلگرام، سیگنال ۰۰۴۶۷۳۹۶۸۱۴۳۸

🚩پیامگیر تلگرام https://t.center/sjktamas
🚩 کانال تلگرام t.center/enghelabezananeh
🚩 توییتر http://twitter.com/enghelabezanane
🚩فیسبوک https://www.facebook.com/womens.revolution1
🚩 اینستاگرام http://instagram.com/women.revolution