درود ای همزبان
من از بدخشانم
همان مازندرانِ داستانهای کهن
آن زادگاه این زبان ناب اجداد و نیاکانت
تو از تهران
من از کابل، من از سیستان
تو از مشهد
ز غزنی و هریوایم
تو از شیراز و من از بلخ میآیم
اگر دست حوادث در سر من تیغ میکارد
و گر بیداد و استبداد میبارد
نوایم را اگر دزدیدهاند از من
سکوت تیرهیی گسترده گر دامن
سیهپوشانِ روشنمغز و
فوج سربهداری در رگانم رخش میرانند۱
مرا بشناس
من آنم که دماغم بوی جوی مولیان دارد
و آمویی میان سینهام پیوسته در فریاد و جریان است
و در چین جبین مادرم روح فرانَک میتپد
از روی و از مویش
فروهر میتراود
مهر میبارد
و سام و زالِ سام و رستم و سهراب و آرش را
من و این پاکمغزان کمانکش را
به قول رازهای سینهی تاریخ پیوندیست
دیرینه!
نگاهم کن
نه!
نه با توهین و با تحقیر و با تصغیر
نگاهم کن
نگاهت گر پذیرد
برگ سیمایم
ز بومسلم و سیس و بومقنّع
صورتی دارد
درست امروز شرح داستان و داستان با توست
و اما استخوان قهرمان داستان با من
تو گر نامی
نشانم من
تنت را روح و جانم من
من ایرانم!
خراسان در تن من میتپد
پیوسته در رگهای من جاریست
بشناسم
بنی آدم گر از یک جوهر اند
ما را یکیتر باشد آن گوهر
درود ای همزبان
من هم از ایرانم!
شاعر:
✍️
#غفران_بدخشاندکلمه:
🎙#حیدریارمیکس و مسترینگ:
🎛#امیر_محمدی @GHAEM24آوای پردیس
🎼@Avaye_Pardishttp://t.center/dkhaidaryar