ما هرگز به خاطر شکسته هایمان سرافکنده نمی شویم. فقط زمانی سرافکنده می شویم که غرور و حس ارزشمندی مان را در گروی دستاوردی بگذاریم، و بعد به آن دست پیدا نکنیم.اهداف ما هستند که تعیین می کنند چه چیزی را پیروزی قلمداد کنیم و چه چیزی را شکست بنامیم.
درست در امور کوچک شخصیت اشخاص آشکار میشود، زیرا آدمی در این امور نمیکوشد تا بر خود مسلط باشد و غالباً میتوان از اعمال ناچیز و روش عادی رفتار، به خودخواهی بیحدومرز و بیملاحظگی مطلق فرد نسبت به دیگران به آسانی پی برد که طبق تجربههای بعدی، در امور بزرگ هم صادق است، اگرچه آن را انکار خواهد کرد.
گرچه این وضعیت دشوار است، گرچه حکمت آن را درک نمیکنم، گرچه منصفانه نیست، اما نگرش مثبتم را حفظ میکنم و سرشار از شادی باقی میمانم. میدانم که این وضعیت نمیتواند مرا به عقب براند. منتظر میمانم تا خداوند مرا به سوی دیگر اوضاع رهنمون سازد که موقعیت بهتری برایم در پی خواهد داشت.
زندگی تغییر میکند. عشق را از دست میدهی دوستانت را از دست میدهی تکه هایی از خودت را گم میکنی و سپس بدون اینکه متوجه شوی همه اینها بر می گردند. عشق جدید وارد میشود.
دوستان بهتری می آیند. و تو قوی تر و با تجربه تر از قبل در آینه به خودت نگاه میکنی.