خاطرات زندان و جانباختگان

#هوشنگ_ابتهاج
Канал
Политика
Новости и СМИ
Религия и духовность
Персидский
Логотип телеграм канала خاطرات زندان و جانباختگان
@ckateratjanbakteganПродвигать
213
подписчиков
6,04 тыс.
фото
711
видео
2,05 тыс.
ссылок
نه میبخشیم نه فراموش میکنیم یاد یاران یاد باد
خاطرات زندان و جانباختگان
Photo
نه هراسی نیست
من هزاران بار
تیرباران شده ام
و هزاران بار
دل زیبای مرا از دار آویخته اند
و هزاران بار
با شهیدان تمام تاریخ
خون جوشان مرا
به زمین ریخته اند
سرگذشت دل من
زندگی نامه انسان است
كه لبش دوخته اند
زنده اش سوخته اند
و به دارش زده اند
آه ای بابك خرم دین
تو لومومبا را می دیدی
و لومومبا می دید
مرگ خونین مرا در بولیوی
راز سرسبزی حلاج این است
ریشه در خون شستن
باز از خون رستن
در ویتنام هزاران بار
زیر تیغ جلاد
زخم برداشته ام
وندر ‌آن آتش و خون
باز چون پرچم فتح
قامت افراشته ام
آه ای آزادی
دیرگاهی ست كه از اندونزی تا شیلی
خاك این دشت جگر سوخته با خون تو می آمیزد
دیرگاهی ست كه از پیكر مجروح فلسطین شب و روز
خون فرو می ریزد
و هنوز از لبنان
دود برمیخیزد
سالها پیش مرا با كیوان كشتند
شاه هر روز مرا میكشت
و هنوز
دست شاهانه دراز است پی كشتن من
هم از آن دست پلید است كه در خوزستان
در هویزه بستان سوسنگرد
این چنین در خون آغشته شدم
و همین امروز با مسلمان جوانی كه خط پشت لبش
تازه سبزی می زد كشته شدم
نه هراسی نیست
خون ما راه دراز بشریت را گلگون كرده ست
دست تاریخ ظفرنامه انسان را
زیب دیباچه خون كرده ست
آری از مرگ هراسی نیست
مرگ در میدان این آرزوی هر مرد است
من دلم از دشمن كام شدن می سوزد
مرگ با دشنه دوست ؟
دوستان این درد است
نه هراسی نیست
پیش ما ساده ترین مسئله ای مرگ است
مرگ ما سهل تر از كندن یك برگ است
من به این باغ می اندیشم
كه یكی پشت درش با تبری نیز كمین كرده ست
دوستان گوش كنید
مرگ من مرگ شماست
مگذارید شما را بكشند
مگذارید كه من بار دگر
در شما كشته شوم

#هوشنگ_ابتهاج - سایه
🔥
https://t.center/ckateratjanbaktegan
‍ گفتمش شيرين ترين آواز چيست؟
چشم غمگينش به رويم خيره ماند
قطره قطره اشکش از مژگان چکيد
لرزه افتادش به گيسوي بلند
زير لب غمناک خواند
ناله‌ي زنجيرها بر دست من!... #هوشنگ_ابتهاج
🔥
https://t.center/ckateratjanbaktegan
يك روز از كجا
خواهند آمد آدميانی كه نيستند
مانند ما سِرشته ازين خاكِ مبتلا
و نيستند
منت پذيرِ آندم كه ناگزير
در ما دميده شد.

ای خاكِ هم سرشت
با مهرِ مادرانه ی خود آنچه داشتی
هرگز زما دريغ نكردی
اما بما بگو
اين رنجِ جاودانه كه ماراست
از كجاست

#هوشنگ_ابتهاج #ه_ا_سایه
🔥
https://t.center/ckateratjanbaktegan
اين عكس تاريخى شد!
#هوشنگ_ابتهاج
#ه_ا_سایه
خانه ابتهاج ...
🔥
https://t.center/ckateratjanbaktegan
📸 تصویری از تخریب خانه مادری «سایه»

خانه مادری #هوشنگ_ابتهاج ( #ه_ا_سایه) در رشت پس از حدود دو سال کش و قوس تخریب شد.

حرف و صدای #هوشنگ_ابتهاج هم نتوانست مانع تخریب خانه مادری این شاعر پیشکسوت در رشت شود و مالک خانه که می‌گفت قصد فروش ندارد سرانجام تیشه به ریشه خانه‌ای زد که بحث بر سر انتسابش به ابتهاج مانع از ثبت ملی آن شده بود و ظاهرا پیچ و خم‌های اداری مانع نجات آن شد.
#هوشنگ_ابتهاج ( #هـ_ا_سایه) در دی‌ماه سال ۹۷ سرانجام سکوتش را درباره خانه مادری‌اش در رشت شکست و با این‌که می‌گفت آدم‌هایی که در این خانه زندگی می‌کردند برایش اهمیت داشتند و حالا هر بلایی می‌خواهند سر این خانه بیاورند، در عین حال تاکید داشت این خانه حیف است و یادگاری است و اگر مرکز فرهنگی شود بهتر از این است که به یک اداره‌ تبدیل شود.
🔥
https://t.center/ckateratjanbaktegan
بهارا زنده مانی زندگی بخش
به فروردین ما فرخندگی بخش

مگو کاین سرزمین شوره زار است
چو فردا در رسد رشگ بهار است

بهارا باش کاین خون گل آلود
برآرد سرخ گل چون آتش از دود

میان خون و آبش ره گشائیم
از این موج و از این توفان برآئیم

به نوروز دگر هنگام دیدار
به آئین دگر آیی پدیدار ...

#هوشنگ_ابتهاج
🔥
https://t.center/ckateratjanbaktegan
ارغوان
اين چه رازی‌ست كه هر بار بهار
با عزای دل ما می‌آيد ؟
كه زمين هر سال از خون پرستوها رنگين است
 وين چنين بر جگر سوختگان
 داغ بر داغ می‌افزايد ؟ !...

#هوشنگ_ابتهاج
🔥
https://t.center/ckateratjanbaktegan
خاطرات زندان و جانباختگان
Photo
ارغوان، شاخهٔ همخون جدا مانده من!
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابی ست هوا؟
یا گرفته است هنوز ...
من در این گوشه که از دنیا بیرون است
آفتابی به سرم نیست
از بهاران خبرم نیست
آنچه می بینم دیوار است
آه این سخت سیاه
آن چنان نزدیک است
که چو بر می کشم از سینه نفس
نفسم را بر می گرداند!
ره چنان بسته که پروازِ نگه
در همین یک قدمی می ماند
کورسویی ز چراغی رنجور
قصه پرداز شب ظلمانی ست
نفسم می گیرد
که هوا هم اینجا زندانی ست
هر چه با من اینجاست
رنگ رخ باخته است
آفتابی هرگز
گوشه چشمی هم
بر فراموشی این دخمه نینداخته است
اندر این گوشه خاموش فراموش شده
کز دم سردش هر شمعی خاموش شده
باد رنگینی
در خاطرمن
گریه می انگیزد
ارغوانم آنجاست
ارغوانم تنهاست
ارغوانم دارد می گرید
چون دل من که چنین خون ‌آلود
هر دم از دیده فرو می ریزد
ارغوان
این چه راز ی است که هر بار بهار
با عزای دل ما می آید ؟
که زمین هر سال از خون پرستوها رنگین است
وین چنین بر جگر سوختگان
داغ بر داغ می افزاید ؟
ارغوان پنجه خونین زمین
دامن صبح بگیر
وز سواران خرامنده خورشید بپرس
کی بر این درد غم می گذرند ؟
ارغوان خوشهٔ خون!
بامدادان که کبوترها
بر لب پنجره باز سحر غلغله می آغازند
جان گل رنگ مرا، بر سر دست بگیر
به تماشاگه پرواز ببر
آه بشتاب که هم پروازان
نگران غم هم پروازند
ارغوان بیرق گلگون بهار
تو برافراشته باش
شعر خونبار منی
یاد رنگین رفیقانم را
بر زبان داشته باش
تو بخوان نغمهٔ ناخوانده من
ارغوان، شاخه همخون جدا مانده من ...

#هوشنگ_ابتهاج
🔥
https://t.center/ckateratjanbaktegan
وه چه شیرین است
رنج بردن
پافشردن
در ره یک ‌آرزو مردانه مردن
وندر امید
بزرگ خویش
با سرود زندگی بر لب
جان سپردن

آه اگر باید
زندگانی را به خون خویش رنگ آرزو بخشید
و به خون خویش نقش صورت دلخواه زد بر پرده امید
من به جان و دل پذیرا میشوم
این مرگ خونین را...

#هوشنگ_ابتهاج
🔥
https://t.center/ckateratjanbaktegan
وه چه شیرین است
رنج بردن
پافشردن
در ره یک ‌آرزو مردانه مردن
وندر امید
بزرگ خویش
با سرود زندگی بر لب
جان سپردن

آه اگر باید
زندگانی را به خون خویش رنگ آرزو بخشید
و به خون خویش نقش صورت دلخواه زد بر پرده امید
من به جان و دل پذیرا میشوم
این مرگ خونین را...

#هوشنگ_ابتهاج
🔥
https://t.center/ckateratjanbaktegan
با تمامِ خشمِ خویش
با تمام نفرت دیوانه وارِ خویش
می کشم فریاد;
ای جلاد!
ننگت باد!

آه، هنگامی که یک انسان
می‌کُشد انسان دیگر را
می‌کُشد در خویشتن
انسان بودن را

بشنو ای جلاد!
می‌رسد آخر
روز دیگرگون
روز کیفر
روز کین خواهی
روز بار آوردنِ این شوره زار خون

زیر این باران خونین
سبز خواهد گشت بذر کین
وین کویر خشک
بارور خواهد شد از گلهای نفرین

آه، هنگامی که خون از خشم سرکش
در تنور قلبها می‌گیرد آتش
برق سرنیزه چه ناچیزست!
و خروش خلق
هنگامی که می‌پیچد
چون طنین رعد از آفاق تا آفاق
چه دلاویزست!

بشنو ای جلاد!
می‌خروشد خشم در شیپور
می کوبد غضب بر طبل
هر طرف سر می‌کشد عصیان
و درونِ بسترِ خونینِ خشمِ خلق
زاده می شود طوفان

بشنو ای جلاد!
و مپوشان چهره با دستان خون آلود!
می‌شناسندت به صد نقش و نشان مردم
می درخشد زیر برق چکمه های تو
لکه های خون دامنگیر

و به کوه و دشت پیچیده ست
نام ننگین تو با هر مرده باد خلق کیفرخواه
و به جا مانده ست از خون شهیدان
بر سواد سنگ فرش راه
نقش یک فریاد

ای جلاد!
ننگت باد!

#هوشنگ_ابتهاج
🔥
https://t.center/ckateratjanbaktegan
ارغوان
این چه رازی است
که هر بار بهار
با عزای دل ما می آید؟
که زمین هر سال
از خون پرستوها رنگین است
وین چنین بر جگر سوختگان
داغ بر داغ می افزاید؟
ارغوان پنجه خونین زمین
دامن صبح بگیر
وز سواران
خرامنده خورشید بپرس
کی بر این دره غم می گذرند؟
ارغوان خوشه خون
بامدادان که کبوترها
بر لب پنجره باز سحر
غلغله می آغازند
جان گل رنگ مرا
بر سر دست بگیر
به تماشاگه پرواز ببر
آه بشتاب که هم پروازان
نگران غم هم پروازند
ارغوان بیرق گلگون بهار
تو برافراشته باش
شعر خونبار منی
یاد رنگین رفیقانم را
بر زبان داشته باش
تو بخوان نغمه ناخوانده من
ارغوان شاخه هم خون
جدا مانده ی من

شاعر : #هوشنگ_ابتهاج
( #ه_ا_سایه)
🔥
https://t.center/ckateratjanbaktegan
@sonati444telegram
گل زردم_زویا ثابت
گل زرد


گل زرد و گل زرد و گل زرد
بیا با هم بنالیم از سر درد
عنان تا در کف نامردمان است
ستم با مرد خواهد کرد نامرد...

گل پر پر کجا گیرم سراغت
صدای گریه می آید ز باغت
صدای گریه می آید شب و روز
که می سوزد دل بلبل ز داغت

نـگاه چشـم بیمـارت چـه خستـه ست
کبوتر جان...! که بالت را شکستـه ست...؟
کجـا شـد بـال پــرواز بـلنـدت...؟
سفیـد خوشگلـم...! پـایت کـه بستـه ست...!؟

#هوشنگ_ابتهاج
برای جانباخته خسرو گلسرخی
🔥
https://t.center/ckateratjanbaktegan
آری آن روز چو می رفت کسی
داشتم آمدنش را باور 
من نمی دانستم 
معنی هرگز را
تو چرا بازنگشتی دیگر ؟

#هوشنگ_ابتهاج
🔥
https://t.center/ckateratjanbaktegan
ارغوان
باد رنگینی در خاطر من
گریه می انگیزد
ارغوانم آن جاست
ارغوانم تنهاست
ارغوانم دارد می گرید
چون دل من که چنین خون آلود
هر دم از دیده فرو می ریزد
ارغوان
این چه رازی است
که هر بار بهار
با عزای دل ما می آید؟
که زمین هر سال
از خون پرستوها رنگین است
وین چنین بر جگر سوختگان
داغ بر داغ می افزاید؟
ارغوان پنجه خونین زمین
دامن صبح بگیر
وز سواران
خرامنده خورشید بپرس
کی بر این دره غم می گذرند؟
ارغوان خوشه خون
بامدادان که کبوترها
بر لب پنجره باز سحر
غلغله می آغازند
جان گل رنگ مرا
بر سر دست بگیر
به تماشاگه پرواز ببر
آه بشتاب که هم پروازان
نگران غم هم پروازند
ارغوان بیرق گلگون بهار
تو برافراشته باش
شعر خونبار منی
یاد رنگین رفیقانم را
بر زبان داشته باش
تو بخوان نغمه ناخوانده من
ارغوان شاخه هم خون
جدا مانده ی من

شاعر : #هوشنگ_ابتهاج
( #ه_ا_سایه)
🔥
https://t.center/ckateratjanbaktegan
مرثیه جنگل

امشب همه غم های عالم را خبر کن !
بنشین و با من گریه سر کن
گریه سر کن !
ای جنگل ، ای انبوه ِ اندوهان ِ دیرین
ای چون دل ِ من ، ای خموش ِ گریه آگین
سر در گریبان ، در پس ِ زانو نشسته
ابرو گره افکنده چشم از درد بسته
در پرده های اشک ِ پنهان ، کرده بالین !
ای جنگل ای داد
از آشیانت بوی خون می آورد باد
بر بال ِ سرخ ِ کشکرک پیغام شومی ست
آنجا چه آمد بر سر ِ آنسرو ِ آزاد ؟
ای جنگل ای شب !
ای بی ستاره !
خورشید ِ تاریک !
اشک ِ سیاه ِ کهکشان های گسسته !
آیینه ی دیرینه ی زنگار بسته !
دیدی چراغی را که در چشمت شکستند ؟
ای جنگل ای غم !
چنگ ِ هزار آوای باران های ماتم !
در سایه افکند ِ کدامین ناربُن ریخت
خون از گلوی مرغ عاشق ؟
مرغی که می خواند
مرغی که با آوازش از کنج ِ قفس پرواز می کرد
مرغی که می خواست
پرواز باشد ...
از جنگل ای حیف !
همسایه ی شب های تلخ ِ نامرادی !
در آستان ِ سبز ِ فروردین دریغا
آن غنچه های سرخ را بر باد دادی !
ای جنگل ای پیوسته پاییز !
ای آتش ِ خیس !
ای سرخ و زرد ، ای شعله ی سرد !
ای در گلوی ابر و مه فریاد ِ خورشید !
تا کی ستم با مرد خواهد کرد نامرد ؟
ای جنگل ای در خود نشسته !
پیچیده با خاموشی ِ سبز
خوابیده با رؤیای رنگین ِ بهار ِ نغمه پرداز
زین پیله کی آن نازنین پروانه خواهد کرد پرواز ؟
ای جنگل ای همراز ِ کوچک خان ِ سردار !
هم عهد ِ سر های بریده !
پر کرده دامن
از میوه های کال چیده !
کی می نشیند دُرد ِ شیرین ِ رسیدن
در شیر ِ پستان های سبزت ؟
ای جنگل ای خشم !
ای شعله ور چون آذرخش ِ پیرهن چاک !
با من بگو از سرگذشت ِ آن سپیدار
آن سهمگین پیکر ، که با فریاد ِ تندر
چون پاره ای از آسمان افتاد بر خاک !
ای جنگل ای پیر !
بالنده ی افتاده ، آزاد ِ زمینگیر !
خون می چکد ینجا هنوز از زخم ِ دیرین ِ تبر ها
ای جنگل ! اینجا سینه ی من چون تو زخمی ست
اینجا دمادم دارکوبی بر درخت ِ پیر می کوبد
دمادم


#هوشنگ_ابتهاج ( #ه_ا_سایه )
از دفتر یادگار خون سرو ، ص 71
🔥
https://t.center/ckateratjanbaktegan
ای جنگل ای پیوسته پاییز
ای آتش خیس
ای سرخ و زرد، ای شعله سرد
ای در گلوی ابر و مه فریاد خورشید
تا کی ستم با مرد خواهد کرد نامرد؟

#هوشنگ_ابتهاج
🔥

https://t.center/ckateratjanbaktegan
جای معلم زندان نیست ..

https://t.center/ckateratjanbaktegan
بامدادان که کبوترها
بر لب پنجره باز، سحر غلغله می‌آغازند
جان گل رنگ مرا
بر سر دست بگیر
به تماشاگه پرواز ببر
آه بشتاب که هم پروازان
نگران غمِ هم پروازند ...

#هوشنگ_ابتهاج

🔥
https://t.center/ckateratjanbaktegan
گلوی مرغ سحر را بریده‌اند و هنوز

در این شط شفق آواز سرخ او جاری ا‌ست

#هوشنگ_ابتهاج
🔥
https://t.center/ckateratjanbaktegan
🔥 "دیباچه خون"

نه هراسی نیست
من هزاران بار
تیرباران شده‌ام
و هزاران بار
دل زیبای مرا
از دار آویخته‌اند
و هزاران بار
با شهیدان تمام تاریخ
خون جوشان مرا
به زمین ریخته‌اند.

سرگذشت دل من
زندگینامه انسان است
که لب‌اش دوخته‌اند
زنده‌اش سوخته‌اند
و به دارش زده‌اند.

نه هراسی نیست
خون ما راه دراز بشریت را
گلگون کرده‌ست
دست تاریخ، ظفرنامه انسان را
زیب دیباچه خون کرده‌ست
آری از مرگ هراسی نیست.

نه هراسی نیست
پیش ما ساده‌ترین مسئله‌ای مرگ است
مرگ ما سهل‌تر از کندن یک برگ است
من به این باغ می‌اندیشم
که یکی پشت درش با تبری تیز کمین کرده‌ست.

دوستان گوش کنید
مرگ من مرگ شماست
مگذارید شما را بکشند
مگذارید که من بار دگر
در شما کشته شوم.‌..
#هوشنگ_ابتهاج
🔥
https://t.center/ckateratjanbaktegan
Ещё