خاطرات زندان و جانباختگان

#سید_علی_صالحی
Канал
Политика
Новости и СМИ
Религия и духовность
Персидский
Логотип телеграм канала خاطرات زندان و جانباختگان
@ckateratjanbakteganПродвигать
213
подписчиков
6,04 тыс.
фото
711
видео
2,05 тыс.
ссылок
نه میبخشیم نه فراموش میکنیم یاد یاران یاد باد
می ترسند
خیلی ها می ترسند،
پرنده از سنگپاره ی پران و
درخت از تکلم تبر.
سنجاقک از علامت عنکبوت و
من از احتمال هر دروغی که آدمی...!

اینجا عده ای بی دلیل
بی دلیل دشنامم می دهند.
آن ها ترس خورده تر از خواب شب
خیال می کنند
شب تا قیامت... شب است.

راستش را بخواهی
همه می ترسند
مخصوصا من
که از کندن پوست یک پرتقال رسیده!
چاقو در سرزمین من
علامت سر بریدن باد و کبوتر و دریاست.

اینجا
نه صحبت از مدارای شب است و
نه بحث بی مورد مرگی
که کمین کرده ی کلمات ماست.
فقط در حیرتم از این همه سنگپاره و تبر
از این همه عنکبوت و عذاب!

به من بگو
این ها
چه می کنند
اینجا چه می خواهند
چشم به راه کدام چراغ شکسته
سپیده دم دانایان را دشنام می دهند؟

#سید_علی_صالحی
🔥
https://t.center/ckateratjanbaktegan
‎مهم نیست پل‌ها را
‎از کدام سویِ رودِ بزرگ
‎ بنا می‌کنند...

‎ما به آب خواهیم زد
‎ما
‎از پرده‌هایِ تو در تویِ این تقدیرِ مزخرف
‎عبور خواهیم کرد...
#سید_علی_صالحی

🔥
https://t.center/ckateratjanbaktegan
تا هوا روشن است
باید از این ظلمت بیهوده بگذریم
دارد دیر می‌شود
من خواب دیده‌ام
تعلل
سرآغاز‌ تاریکی مطلق است.

#سید_علی_صالحی
🔥
https://t.center/ckateratjanbaktegan
دریغا...
همان‌طور که گفتم دنیا درد دارد،
و دنیا دارد غرقِ خونِ کبوتر می‌شود
دنیا دارد غرقِ خونِ کبوتر می‌شود
آن وقت یک عده آدمِ بی‌شرف
بی‌هیچ دلیلی می‌آیند
مرا در تاریکی متهم می‌کنند
که چرا از روشناییِ روز
سخن گفته‌ای...؟!
من اگر می‌دانستم چرا در تاریکی
از روشناییِ روز سخن گفته‌ام
که حال و روزم این نبود اینجا
من هیچ دفاعِ دُرُستی
از دردهایِ بی‌دلیلِ خود ندارم،
بی‌لطفاً اگر گلوله خدمتتان هست،
خلاص‌ام کنید!

#سید_علی_صالحی

🔥
https://t.center/ckateratjanbaktegan
هی يار، يار!
اينجا اگرچه گاه
گل به زمستان خسته ، خار ميشود..
اينجا اگر چه
روز
گاه چون شب تار ميشود..
اما
#بهار ميشود!
من ديده ام که ميگويم.

#سید_علی_صالحی

🔥
https://t.center/ckateratjanbaktegan
‍ در زمهریر ظلمتی از این دست
به من بگو
برای کدامِ شما
شیون کنم؟!

در شیون بی‌پایانِ این روزگار
به من بگو
بر این مردمِ خسته چه رفته است
که هزاران پیراهنِ سیاه
کهنه کرده‌اند و هنوز
اندوه‌گزارِ بی‌فرصتِ عزا از پی عزا..!

#سید_علی_صالحی


🔥
سرگذشت حوصله انسان

تو مادر نبوده ای پسرم
که بدانی نُه ماه چگونه می گذرد!
هر شب و روزم را در زخم و زلزله
کنار قلبی که هنوزم از تپیدن
حیایش نیست،_بر همه سو_
هَمْرَهَم بودی:
هنگام پختن نان جوین برای رعیت خان
هنگام جاروی جاخواب اسب مباشر
و در مزرعه نیز
با داس و تاول و ترس
کنارِ مرگ موروثیِ نان آوری که در چهلم مرگش تو با گریه پا بر خشت نهادی.
مبادا چراغ رنج قبیله ات را خاموش نظاره کنند!
ارباب فقط این را می دانست
که از گلّه ی نوکرانش تنها یکی را
کم آورده است.
شتاب کن پسرم!
باید به فکر نان امشبت باشی،
نان امشبت پسرم!

نُه ماه... نَه،
دو سال سیاه هم کم نبود پسرم!
دو سال سیاه
تو پستان کور مرا مکیدی
که زنده بمانی
اما در زمین تشنه
تنها خاران تلخینه می رویند.
پسرم!
هنگام خشم خدا
رویم به تازیانه ی تلخش بود،
از جان تو می ترسیدم یگانه یادگار محبوبم!
از جان تو می ترسیدم
ترا چون خار خلیده ای بر این گُرده گاهِ تکیده پنهان کردم مبادا نیش تازیانه ای سیاهت کند.
دو سال نه...!
بیست سال سکته آور
جگرم در کف دستان تو پاره پاره می شد و حرفی نمی زدم
و تو هرگز زور ظلمت و تحمل تازیانه را نداشته ای...
گفتی بیا از دوزخ این ددمنشان گذر کنیم
گفتم کجای جهان فرود و فراز رنج را رها کرده است؟
گفتی برویم...
گفتم پس مَردُمت را چه می کنی؟

_گل حرفت میان گلو شکفت و مرد._
گفتی حلالم کن، رفتی و امروز خبر مرگت رسیده است... پسرم!
حالا بگو
گیسوی سپید را برای چندمین و کدامین قیچی کنم.(۱)

_وه...که افزونِ این همه شهيد
بر زنده ذلیلان روزگار
مبارک باد._

#سید_علی_صالحی
مسجد سلیمان/١٣۵٧

١- زنان عشایر بختیاری، در مرگ دلاوران، گیسوان خویش را به قیچی سپارند.

🌈🌺
نه کشتار کبوتر
و نه قتل عامِ قناری،
ما از
رسیدن به رؤیای آزادی
هرگز
نا امید نمی‌شویم..


#سید_علی_صالحی

🌈🌺
🌺🌺🌺
من
ناروا بسیار شنیده و خود،
خاموش به سایه نشسته ام
من؛
دردها بسیار دیده و خود،
در خود،خسته شکسته ام
اما هرگز به رویِ رویاهای خویش نیاورده ام
که بر من چه رفته
چه می رود....

#سید_علی_صالحی
🌺🌺🌺
اما من
گرداب به گرداب
از شوق رسيدن به کرانه موعود
توفان های هزار هيولا را
طی خواهم کرد
پس زنده باد اميد
چراغ ها ، چشم ها ، کلمات
باران و کرانه را از من گرفته اند
همه چيز
همه چيز را از من گرفته اند
حتی نوميدی را
پس زنده باد اميد

#سید_علی_صالحی
من
ناروا بسیار شنیده و خود،
خاموش به سایه نشسته ام
من؛
دردها بسیار دیده و خود،
در خود،خسته شکسته ام
اما هرگز به رویِ رویاهای خویش نیاورده ام
که بر من چه رفته
چه می رود....

#سید_علی_صالحی
يار، هی يار، يار...
اينجا اگرچه گاه
گل به زمستان خسته،
خار می‌شود...
اينجا اگر چه روز
گاه چون شب تار می‌شود
اما بهار می‌شود!‌
من ديده‌ام که می‌گويم...
#سید_علی_صالحی