خاطرات زندان و جانباختگان

#آوازهای_بند
Канал
Политика
Новости и СМИ
Религия и духовность
Персидский
Логотип телеграм канала خاطرات زندان و جانباختگان
@ckateratjanbakteganПродвигать
213
подписчиков
6,04 тыс.
фото
711
видео
2,05 тыс.
ссылок
نه میبخشیم نه فراموش میکنیم یاد یاران یاد باد
"... سهم ما گرفتني ست
ميدانيم
گرسنگي مي‌آموزد
گرسنگي
آري
نبرد مي‌آموزد
گرسنگي راه بزرگ سنگر است
گرسنگي
خسته و سرخ است
گرسنگي از مزارع درو شده مي‌آيد
و از سرد خانه و سيلو
و كوره و كارخانه
با دستهاي خالي
برمي‌گردد
بردباري!
نه
هرگز
ديگر خاك خسته است
و ما گرسنه ايم."


سعید_سلطانپور
#آوازهای_بند
🔥
https://t.center/ckateratjanbaktegan
Forwarded from آوازهای بند
زندان فلات

ای دوست
ای برادر زندانی
این جا
میان مسلخ اندیشه و امید
روی فلات خون و فلز و کار
روی کران ماهی و مروارید
در بندر نظامی نفت و ناو
در کشتزارهای برنج و چای
و در کنار گله و گندم
ما
این بام های کوچک توفان
آهنگ پیشگوئی توفان ناگهان
در بندهای سرد قزل قلعه و اوین و حصار
زندانیان خسته ی این خاک نیستم
زندانیان خسته ی این خاک دیگرند
زندانیان خسته ی این خاک
در بند کارخانه و کار و ستمگرند
انبوه سرخ رنجبران اینجا
زندانیان خسته ی زندان کشورند

اینجا سلاح و سکه و جاسوس
فرمانروای دوره ی شدادی است
و خانه های مردم و سرتاسر فلات
انبوه بنده های عمومی و انفرادی ست
ایران در این میانه ی تشویش
مفهومی از اسارت و آزادی ست
و باز همچنان
ما
این بام های کوچک توفان
آهنگ پیشگوئی توفان ناگهان
با داغ های تافته
– گل های زخم و پوست –
با سینه های سوخته می خوانیم
از بند بند قلعه ی تاریک
آزادی
ای تحول خونین
ای انقلاب دور
و نزدیک
#اعتصابات_سراسری
#سعید_سلطانپور
#آوازهای_بند
#کار_مسکن_آزادی
#نان_کار_آزادی
Forwarded from آوازهای بند
زندان فلات

ای دوست
ای برادر زندانی
این جا
میان مسلخ اندیشه و امید
روی فلات خون و فلز و کار
روی کران ماهی و مروارید
در بندر نظامی نفت و ناو
در کشتزارهای برنج و چای
و در کنار گله و گندم
ما
این بام های کوچک توفان
آهنگ پیشگوئی توفان ناگهان
در بندهای سرد قزل قلعه و اوین و حصار
زندانیان خسته ی این خاک نیستم
زندانیان خسته ی این خاک دیگرند
زندانیان خسته ی این خاک
در بند کارخانه و کار و ستمگرند
انبوه سرخ رنجبران اینجا
زندانیان خسته ی زندان کشورند

اینجا سلاح و سکه و جاسوس
فرمانروای دوره ی شدادی است
و خانه های مردم و سرتاسر فلات
انبوه بنده های عمومی و انفرادی ست
ایران در این میانه ی تشویش
مفهومی از اسارت و آزادی ست
و باز همچنان
ما
این بام های کوچک توفان
آهنگ پیشگوئی توفان ناگهان
با داغ های تافته
– گل های زخم و پوست –
با سینه های سوخته می خوانیم
از بند بند قلعه ی تاریک
آزادی
ای تحول خونین
ای انقلاب دور
و نزدیک
#اعتصابات_سراسری
#سعید_سلطانپور
#آوازهای_بند
#کار_مسکن_آزادی
#نان_کار_آزادی
Forwarded from آوازهای بند
‎در اوائل سال 1979 که جمشیدخان برای نخستین بار دستگیر شد، هفده ساله بود. آن روزها بعثی‌ها در سرتاسر خاک عراق، بنای تعقیب و دستگیری و شکنجه‌ ی چپ‌ها را گذاشته بودند ... چپ هایی که کمی پیش‌تر، از هم‌پیمانان اصلی انقلاب و رهبری آن به شمار می‌آمدند. هیچ کدام از ما به درستی نمی‌دانیم که جمشیدخان کی و چگونه به جمع چپ‌ها پیوسته بود. به ویژه که در ایل و تبار ما تا کنون کسی چپ نشده بود. ...؛ جشمیدخان در اثر شکنجه‌ های دژخیمان عراقی بسیار ضعیف می‌شود و وزن خود را از دست می‌دهد. به طوری‌که شبی .....؛ هنگام انتقال از سلول به اتاق بازجویی، افسری، ماموری که جمشیدخان را هدایت می‌کرده صدا می‌زند. مامور هم به او می‌گوید سرجایش به ایستد تا او برگردد. در این بین باد شدیدی شروع به وزیدن می‌کند و جمشیدخان را از زمین بلند کرده و به آسمان می‌برد. ..... آنچه در یاد جمشیدخان مانده این است که او ابتدا به شدت هاج و واج می‌شود. هراس بزرگی در برش می‌گیرد. حس می‌کند که باد اون را مانند یک تکه کاه از زمین بلند می‌کند و از دیوارهای زندان بالاتر می‌برد. باد در آغاز او را عمودی بالا می‌برد. سپس وقتی ارتفاعش از بام‌های اداره زندان شمال بیشتر می‌شود، او را به طور افقی بر روی پشت به جلو می‌برد و .......... در آن اوج‌ها از هوش می‌رود.
#بختیار_علی
#مریوان_حلبچه_ای
#جمشید_خان_عمویم_که_باد_همیشه_او_را_با_خود_می_برد
#آوازهای_بند
https://t.center/avazhaye_band
Forwarded from آوازهای بند
با روستا و شهر

وقتی که مفهومی بزرگ و سرخ
با جامه ی شوریدگان خلق
در ازدحام شهر بی آواز می گردد
و می رود، تند و نهان، تا قریه های دور یا نزدیک
و باز می گردد
و می نشیند در میان قهوه خانه های دودآلود
با گل مرداد و محسن و بقراط
و می دود در مدرسه با خسرو و بهروز
و در خیابان،عابران را با سلامی بر می انگیزاند
و در اتوبوس، از گرانی های رنج روز می گوید
و در کنار کارمندان می نشیند با دلی غمناک
و سوگواری می کند روی مزار رتبه و قانون
و در جنوب شهر بر دیوارهای فقر می کوبد
و در کنار کار و زحمت می سراید شعر خونین رهائی را
زندان چه بی مقدار می آید
این قلعه ی پوسیده
این تدبیر!
این بند و
این زنجیر

#سعید_سلطانپور
#آوازهای_بند
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#زندان_شکنجه_اعدام_ملغی_باید_گردد
#رامین_حسین_پناهی
https://t.center/avazhaye_band
Forwarded from آوازهای بند
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
اگرچه در بندم زنده می مانم با #آوازهای_بند
یاد تو را در گلدانی خواهم کاشت تا #آفتابکاران_جنگل بر او نور بیفشانند
سیرابش خواهم کرد با سرود #رود...
Forwarded from آوازهای بند
انقلابی,
نام دیگرش انسان است,
که دیگر برده پول نیست,
که جز از حق اطاعت نمی کند,
که با اعتماد گام بر میدارد
چراکه خورشید علم وآگاهی
از افق سرخ بر خواهد خواست.
در برابر تو,فقر وحشی
در برابرتو,فشار بردگی
انقلابی عزم می کند
باتفنگی آماده شلیک!
میتوان اورا در باریک راها دید
که با رفقام گام می زند.
می خنند,به مسخره می گیرد
در حالیکه جانش در خطر است
در سوسوی نگاهش,مصمم
بادرخشش اندیشه شعله می گیرد
…….با مبارزه اش برای کمون
اومیدانست که زمین یکی است
که نباید تقسیمش کرد
که طبیعت سرچشمه ایست
و ثروت سرمایه ای که
هر کس حق دارد از آن بهره برد.
او ماشینی را باز میفروشد
او نمیخواهد دیگر کمر خم کند
در بخار مداوم,در کار
چرا که استثمار گر
از یک وسیله نجات
ابزار بردگی می سازد.
او دربرابر طبقه اربان
او جنگی صنفی می کند
جنگی که نهایتی ندارد
تا زمانی که
در زیر این پرچم سپهر
کسی ثروت می اندوزد
به آنکه کار کند
و کارگری گرسنه است.
به بورژوازی قوت انگیز
اودیگر نمی خواهد سودی دهد
چند ملیون در تمام سال
بروی شماست
بر روی گوشت شما
که چنین تکه تکه می کند
چنین سودی را
گارگران,معدنچیان,دهقانان
او می فهمد,مادر دوست داشتنی اما
سیاره ای که شکوه می کند
از حاکمیت فردی
او میخواهد جهانی را به گونه ای سازمان دهد
تا از شیره جانش
عدالتی,جهان گستر جاری شود.
#اوژن_پواتیه
#سعید_سلطانپور
#آوازهای_بند
https://t.center/avazhaye_band