۴ × ۱
🗓 امروز ۲۸فروردین
● نمایش تلویزیونی عروسکها در سال ۱۳۴۶، نخستین کارِ
#بهرام_بیضایی، نخستین بار از تلویزیون ملی ایران پخش شد.
● به روایتی زادروز
#سنایی_غزنوی، از بزرگترین صوفیان و شاعران قصیدهگو و مثنویسرای زبان پارسی است، که در سدهٔ پنجم و ششم هجری میزیسته است.
سنایی طی عمر خود سه حالت شخصیتی مختلف پیدا کردهاست. نخست مداح و هجاگوی بوده، پس از آن به وعظ و نقد اجتماعی روی آورده و دست آخر عاشق و قلندر و عارف شدهاست. سنایی تا آخر عمر گرفتار این سه حالت بودهاست.
ای دریغا که در زمانهٔ ما
هزل آید به کارخانهٔ ما
...
از ره هزل پا برون بردم
تختهٔ دل ز هزل بستردم
پس برو نقش جِد نگاشتهام
علم عشق برفراشتهام
...
خاطر ناقصم چو کامل شد
به سخنهای بکر حامل شد
هر نفس شاهدی دگر زاید
هر یک از یک شگرفتر زاید
...
مولانای بلخی چنین فرماید:
عطار روح بود و سنایی دو چشم او
ما ازپی سنایی و عطار آمدیم
● زادروز
#ایرج_قادری در سال ۱۳۱۳، کارگردان، فیلمنامهنویس و بازیگر قدیمی ایرانی. در کلیپی در شرح حال وی به پیوست میآید.
● سالمرگ
#گابریل_گارسیا_مارکزاگر برای لحظهای خداوند فراموش میکرد که من پیر شدهام و به من کمی دیگر زندگی ارزانی میداشت، شاید تمام آنچه را که فکر میکنم بازگو نمیکردم، بلکه تأمل میکردم بر تمام آنچه که بازگو میکنم. چیزها را نه بر مبنای ارزش آنها که بر مبنای معنای آنها ارزشگذاری میکردم. کم میخوابیدم. بیشتر رؤیاپردازی میکردم، در حالیکه میدانستم هر دقیقهای که چشمانمان را میبندیم، ۶۰ ثانیه نور را از دست میدهیم. به رفتن ادامه میدادم آن هنگام که دیگران مانع میشوند. بیدار میماندم آن هنگام که دیگران میخوابند. گوش میدادم هنگامی که دیگران سخن میگویند و با تمام وجود از بستنی شکلاتی لذت میبردم. خدای من، اگر قلبی داشتم، نفرتم را بر یخ مینوشتم و منتظر طلوع خورشید میشدم.
خدای من، اگر کمی دیگر زنده بودم نمیگذاشتم روزی بگذرد بی آنکه به مردم بگویم چقدر عاشق آنم که عاشقشان باشم. به کودکان بال میدادم امَا به آنها اجازه میدادم که خودشان پرواز کنند. به سالخوردگان میآموختم که مرگ نه در اثر پیری که در اثر فراموشی فرا میرسد. من آموختهام که هر انسانی میخواهد بر قلهی کوه زندگی کند بی آنکه بداند شادی واقعی، درک عظمت کوه است. من یاد گرفتهام که انسان فقط زمانی حق دارد به همنوع خود از بالا نگاه کند که میخواهد به او کمک کند تا بر روی پاهایش بایستد. از شما چیزهای بسیار آموختهام که شاید دیگر استفادهی زیادی برایم نداشته باشند زیرا وقتی آنها را در چمدانم جای میدهم، که با تلخکامی باید بمیرم.
از وصیت نامهی
#مارکز🆔 @Bookzic