درآمدی بر اسطوره های بنیادی
#شاهنامه ۴
#دکتر_ابوالقاسم_اسماعیل_پور اسطوره تاریخ نیست، اما بیانگر برخی زوایای پنهان تاریخی است. نمونه آن را در زمان هوشنگ می یابیم که نشان می دهد که از آن زمان مردم به تمدن و ساخت خانه دست یافتند و هوشنگ بود که به آنان خانه سازی را آموخت. واژه هوشنگ دارای دو بخش است. "هو" که به معنی نیک است و "شنگ" به معنای آشیانه است؛ یعنی کسی که خانه های نیک دارد و آشیانه نیک می سازد. نمونه ديگرش نیز اینجاست که می بینیم تهمورث خط را اختراع می کند. پس، بن مایه های اساطیری طرز شکل گیری تمدن ایرانی را به ما نشان می دهند و فقط داستان نیستند. ورای داستان های
شاهنامه حقایقی نهفته است. کار اسطوره این است که حقیقت را از میان توهمات و رویاهای جمعی بیرون بکشد. از این رو، ملتی که اسطوره ندارد بی هویت است. کهن ترين ملت ها زیباترین اسطوره ها را دارند. ملت های قدیم یونان، بین النهرین، مصر، چین و هند، اسطوره هایی غنی و پربار دارند. شناخت اساطیر
شاهنامه نیز از این رو حائز اهمیت است که ما را با هویت و ریشه های باستانی مان پیوند می دهد.
بخش دوم
شاهنامه مربوط به کیانیان و دوره حماسی است؛ هرچند با مضامین اسطوره ای نیز آمیخته است، این با آخرین شهریار مهم کیانی(کیخسرو) نمود بیشتری می یابد و پس از آن، بخش سوم یعنی بخش تاریخی
شاهنامه آغاز می شود. بخش تاریخی(روزگار اشکانیان و ساسانیان) بسیار ملموس است و فردوسی آن را به تصویر کشیده است؛ گرچه گاهی با یافته های تاریخ نگاران و باستان شناسان مطابقت ندارد.
در اسطوره های زرتشتی نیز سه دوره سه هزار ساله داریم که جمعا نه هزار سال تاریخ جهان را به تصویر می کشد. اگر کمی دقت کنیم، درمی یابیم که این سه دوره تقریبا با سه دوره
شاهنامه برابری می کند. از کیومرث تا جمشید تقریبا حدود هزار سال طول می کشد. از این رو، می بینیم که اسطوره تاریخ را نشان نمی دهد و این وظیفه تاریخ است که مثلا بگوید داریوش در چه زمانی کتیبه بیستون را نوشته است. اسطوره زمان و مکان دقیق ندارد بلکه بیشتر نازمان و نامکان است.
ادامه دارد.....
@Bookzic🌸🍃🍃🌸🍃🍃@hakimtoos