من تاکنون درباره مشکلاتم کمتر حرف زدهام، به این دلیل که نخواستهام سروصدا راه بیندازم. برای مثال فیلمنامه «انسان کامل» مدتها از من وقت گرفت، اما هیچ گاه ساخته نشد. یک بار نسخه سینماییاش را نوشتم. بعد مجموعه آن را نوشتم. بارها و بارها در میان رفت وآمدم به دفتر «عبدالله گیویان» (از مدیران ارشد تلویزیون) آن را بازنویسی کردم. جلسه پشت جلسه، ماهها دوندگی و پیگیری و نهایتا گفته شد که مصلحت ندیدهاند فیلم ساخته شود! من در خانه نشستن و خواندن و نوشتن را به ساختن فیلمی که مورد علاقهام نبوده است، ترجیح میدهم. به فیلمسازان جوان هم همین را میگویم. وقتی نمیگذارند یا نمیشود فیلم خودت را بسازی، میتوانی بروی سرت را به کار دیگری گرم کنی تا لااقل حرمت هنرت را نگه داشته باشی. وقتی نمیتوانم فیلم دلخواهم را بسازم، میروم عکاسی میکنم. عکاسی نشد، میروم فیلمسازی تدریس میکنم. مشکل من و امثال من که چند نفر حرفهای هستیم، فقط در کار سینما و فیلمسازی نیست. در عالم ادبیات و انتشارات، اوضاع از این هم بدتر است. ممیزی ما که روزگاری روی حذف های محتوایی تمرکز داشت، حالا شکل غریب و نادرتری پیدا کرده. ممیزی ما شده ممیزی واژگانی. واژه ها خوب و بد شدهاند، واژه ها حلال و حرام شدهاند، تا جایی که میشود گفت نیمی از واژههای لغتنامه مرحوم دهخدا از زبان فارسی حذف شده ند، چراکه استفاده از آنها جرم است. به همین علت نمیتوانم نوشتههایم را منتشر کنم. من و هم نسل هایم همه در چند حرفه توانایی داریم و هرگز برای امرار معاش درنماندهایم. بهرام بیضایی هم همین طور است. او هرگز در زندگی درنمانده، به هر شکل بوده عزت خود و هنرش را حفظ کرده است. این همان نکتهای است که من بر آن اصرار دارم. داریوش مهرجویی هم، همین تواناییها را دارد. به اعتقاد من اگر نمیگذارند یا نگذاشتهاند فیلمش را بسازد، بهتر است برود سراغ ترجمه کتاب، نقاشی، موسیقی یا تدریس. داریوش در همه این کارها تبحر دارد. مهرجویی با آثار یکی دوساله اخیرش، دارد به آن سابقه درخشانش آسیب می رساند.
قسمتی از گفتگوی #ناصر_تقوایی دربارهی سانسور، فشار و حفظ عزت نویسنده و هنرمند.
🔇✂️⚽️#سانسور به فوتبال هم رسید. صدای ورزشگاه نیمه پر یادگار امام تبریز در بازی تراکتور و استقلال از سیما حذف شد. *ترس برادر مرگه *گوش نامحرم ملت @Bookzic
حسن محدثی، استاد دانشگاه، در پخش زنده برنامه زاویه از شبکه چهار: هربار به تلویزیون میآیم ازسوی دانشجویان مواخذه میشوم که در دستگاه غیرمردمی با رسالت تولید دروغ شرکت میکنم! مجری: شما که باور نداری؟ محدثی: چرا صداوسیما سیستماتیک دروغگوست. #سانسور#صداوسیما
دارالخلیفه گفت : یک صد و صد و بیست و چهار هزار سکه یکجا! وگرنه توقیفی! شدم مسلم بن عقیل کوچه های تهران... به ضرب شمشیر لشکریان آپارتمانت... حق ات... حقوق ات... مرا کشتی! برآمدم کربلا! راهم را بستی... گفتم: چمدانم را بردارم بروم؛ یکی از اطراف یکی از اکناف گفتی: " نه سازش نه تسلیم جنگ جنگ تا پیروزی" زدی مرا انداختی زیر سمندت... لخته لخته افتادم و خون شدم و حسین بن علی شدم... چاک چاک شدم و چهار راه آذری شدم! بپا خواستم ؛ زینب بلاکش شده بودم من! این را نه بوزینگان درگاهت می فهمیدند؛ نه تو! که بودی در آغوش رومی ترین معشوقه هایت هر شام! اینبار؛ شاهسوارم که شهسوارم... دقیقن مختار ثقفی ام! اما عزیز من ! من اهل انتقام نیستم؛ هر چقدر می خواهی بیا و در مدینه من مروانی کن!