👌 #تلنگرمهدی جلیلی:
سه روایت درباره
دکتر #کاووس_سیدامامیقابیل برادر خود شدن و جلادی دگراندیشان
اول:
اواخر تابستان سال ۹۶ مطابق قرار سخاوتمندانه هر سال
دکتر خانیکی،
دکتر قانعی،
دکتر عبدالکریمی و
دکتر میری همراه با خانوادهشان مهمان خانواده
دکتر سید امامی در روستای امامه لواسان بودند. بنده هم بواسطه شاگردی همزمان
دکتر خانیکی و
دکتر سید امامی و لطفی که ایشان داشتند، در این گعده دعوت شدم.
این چنین گعدههایی که نقطه وصل فکرهای مختلف و محل گفتگوی اساتیدی در این حد از اعتبار است، همیشه مملو از گفته ها و شنیده های ناب است. میزبانی این جمع را که در آن بحث از جامعه شناسی دین و ارتباطات و فلسفه اسلامی بود، پروفسور
سیدامامی و همسرشان مریم خانم با کمال مهربانی پیش میبردند.
#دکتر_سیدامامی خودش برای مهمان ها آشپزی کرده بود و خودش پذیرایی میکرد.
در تمام مدت مهمانی صحبتش این بود که نباید از نجات محیط زیست ایران ناامید شد. میگفت، وضعیت خوب نیست، می گفت منابع زیست محیطی یا تخریب شده اند یا در حال تخریب هستند، اما نباید ناامید شد. تنها راه حلی هم که میداد، آموزش مردم و تقویت نهادهای مردمی برای حفاظت از محیط زیست بود.
دکتر سید امامی امید داشت به آبادی این مملکت، بسیار بیشتر از خیل مدیرانی که ناامید و مبهوت ماندهاند.
مرگ او مرگ امیدهای بسیاری است.
گریه های امروز فیلسوف گرامی
دکتر بیژن عبدالکریمی و بغض و بهت استاد عزیز
دکتر خانیکی در این غم، نه در رثای جسم و جسد کاووس سید امامی که در عزای دانشمندی اخلاقی،پاکدست، امیدوار و فعال است، دانشمندی که فقدانش فقدان اندیشه و امید است، نه فقدان یک جسم و جسد
دوم:
برای کار رساله دکتری یک روز قبل از سفر
دکتر سیدامامی به کانادا، خدمت ایشان رسیدم.
دکتر برای فرصت مطالعاتی که از دانشگاه امام صادق گرفته بودند، عازم کانادا بودند.
ایشان نه استاد راهنمای من بودند و نه مشاور من در رساله دکتری، تنها برای مشورت خدمت ایشان رفتم.
وقت گذاشتن برای دانشجویی چون من هیچ عایدی و نفع مادی برای ایشان نداشت. خاصه اینکه درس ما در دانشگاه امام ایشان دو سال قبل تر تمام شده بود.
وقت گذاشتند. وقت فراوان گذاشتند و منابع مختلف در روش تحقیق را معرفی کردند، ایرادها و نظراتشان را گفتند. موقع خداحافظی هم اصرار کردند هر زمان نیاز بود از طریق ایمیل با ایشان در ارتباط باشم. نگران این بودم وقتشان گرفته شود، گفتند من وقتم برای همین است که هر کسی میخواهد یاد بگیرد یا کاری کند، کمکش کنم. شعار نمیداد و زندگی اش همین بود، این را همه شاگردانش میتوانند تایید کنند.
تا دم پله ها بدرقه ام کردند و گفتند امیدوارم تا برمیگردم، چهارچوب کار را محکم کرده باشی
آن خداحافظی آخرین دیدار ما بود.
آخرین دیدار با استادی که نفع شخصی و عواید مادی را در کمک به دانشجویان در آخرین درجه اهمیت قرار می داد. خلاف آن مثلا اساتیدی که دانشگاه ها را پر کرده اند و برای چند میلیون تومان دستمزد راهنمایی رساله، سر و دست می شکنند
مرگ کاووس سید امامی مرگ هر کسی نیست. مرگ یک مرام استادی و یک مشی نایاب معلمی است.
سوم:
بیست و یکم بهمن ماه، بعد از غروب و در زمانی که شهرها از صدای ترقه و نور فشفشه های جشن پیروزی انقلاب پر است، خبر می آید کاووس
سیدامامی در زندان خودکشی کرده است. همه مبهوت می مانند. به هر کسی زنگ می زنی خبر ندارد. هیچ کس نمی داند که او برگشته بوده، زندانی بوده و ...
می گویند جرمش جاسوسی بوده است، بر بهت همه افزوده می شود. هیچ کس باورش نمی شود، آخر سید امامی استاد جامعه شناسی دین و روش تحقیق، مردی که عمری برای نجات طبیعت گذاشته، چه اطلاعات مگویی را می توانسته در اختیار دیگران بگذارد که آنها از طریق ماهواره ها و باقی دستگاه هایشان نداشته باشند. مختصات سرگین یوز ایرانی، یا رودخانه های خشکیده و تالاب های نابود شده و گونه های منقرض شده را چه کسی ندارد که سید امامی داشته و منتقل کرده است.
سیل خبرهای می آیند و هی بر بهت و بغض و خشم اضافه می کنند.
دستگاه قضایی طبق معمول به افاضات تکراری و کلی گوییهای همیشگی بسنده می کند و هیچ نمی گوید این تهمت که می زند یعنی چه...نمی گوید که بر فرض صحت این تهمت، آیا تاوان آن تحویل دادن جنازه استادی این چنین محترم است، یا محاکمه آن...می گویند در زندان خودکشی کرده است و همه می دانند که خودکشی در زندان اوین، از فرار سخت تر است. همه می دانند که نه جامعه شناس دین و نه فعال محیط زیست، خودکشی نمیکند.
باور نمی کنیم، باور نمی کنند و آنچه فرو میریزد، اعتماد است. آنچه می میرد امید است.
آنها قابیل برادر خویش میشوند و ما میمیریم. میمیریم بی آنکه سکوت کنیم.
ما ناامید میشویم که نا امیدی برادر مرگ است. ما خشمگین میشویم و خشم آغاز سر ننهادن به سکوت است.
#مهدی_جلیلی@DarAstane@Bookzic